دل روان جان می دهد در عشق آن جانان ما
گر قبولش می کند شکرانه ها بر جان ما
غرقهٔ دریای بی پایان کجا یابد کنار
ساحلش پیدا نباشد بحر بی پایان ما
هرچه آید در نظر آئینهٔ گیتی نماست
روشنش بنگر که باشد نور آن جانان ما
جان حیات جاودان از عشق جانان یافته
عشق اگر داری طلب کن ذوق جاویدان ما
مجلس عشقست و رندان مست و ساقی درحضور
ساغر می نوش کن شادی سرمستان ما
سینهٔ بی کینهٔ ما مخزن اسرار اوست
گنج اگر خواهی بجو گنج دل ویران ما
نعمت الله رند و سرمست است و جام می به دست
می برند آن می دهد این سید رندان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوق به محبوب است. شاعر به توصیف عشق و احوالات درونی خود میپردازد و از عشق به جانان (محبوب) و تاثیرات مثبت آن بر زندگی و روح میگوید. او از دریای بیپایان عشق و حقیقتی که در آن وجود دارد سخن میگوید و اشاره میکند که هر چیزی که در دنیا دیده میشود، تنها نمایی از نور و عظمت آن محبوب است. همچنین، شاعر عشق را به عنوان یک نعمت جاودان میداند و از شادی و سرور در جمع دوستان و رندان یاد میکند. در نهایت، به راز و گنجهای درون انسان اشاره میکند که در نبود کینه و حسد، به عشق و حال خوش برمیگردد.
هوش مصنوعی: دل شاد و دلسوخته ما به خاطر عشق آن محبوب جان میدهد و اگر او عشق ما را بپذیرد، ما نعمتهای زیادی را به خاطر آن بر جان خود شکرگزاری میکنیم.
هوش مصنوعی: غرق در دریای بیپایان شدم و نمیتوانم جایی برای استراحت پیدا کنم. در واقع، دریای بیپایان وجود ما، نه ساحلی دارد و نه پایانی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا میبینی، مانند تصویری است که در یک آئینه منعکس میشود. به روشنی آن را نگاه کن و متوجه شو که نور این زیبایی از جانان ماست.
هوش مصنوعی: عشق به معشوق زندگی ابدی و واقعی را به انسان میدهد. اگر عشق واقعی را تجربه میکنی، باید در جستجوی لذت و شور و شوقی باشید که همیشه باقی میماند.
هوش مصنوعی: مجلس عشق است و در آن رندان مست حضور دارند، ای ساقی، باذن رها کردن ساغر، به ما شادی و سرمستی ببخش.
هوش مصنوعی: سینهٔ خالی از کینه و رنج ما، محل نگهداری رازهای اوست. اگر به دنبال گنجی هستی، باید در دل ویران و پر از عشق ما جستجو کنی.
هوش مصنوعی: نعمت الله یک فرد زیرک و شاداب است که با خوشحالی و سرمستی مشغول نوشیدن شراب است. او به همراه دیگر رندان، به جشن و خوشی میپردازد و در این فضا، کسی از جامعه روحانی یا خواص آنها به این خوشگذرانیها میپیوندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از پی شمس حق و دین دیده گریان ما
از پی آن آفتابست اشک چون باران ما
کشتی آن نوح کی بینیم هنگام وصال
چونک هستیها نماند از پی طوفان ما
جسم ما پنهان شود در بحر باد اوصاف خویش
[...]
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
[...]
بیگل رویت ندارد، رونقی بستان ما
بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما
گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح
عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما
در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند
[...]
عاقبت رحمی کند بر درد ما، درمان ما
بندگان خویش را یاد آورد سلطان ما
گر نخواهد بود وصل یار ما اندر بهشت
لاجرم باغ جنان خواهد شدن زندان ما
تو ز وصل خویشتن هرگز نیفتادی جدا
[...]
دردمندم از لب لعلت بده درمان ما
کز رخ چون خورفکندی آتشی در جان ما
در دلم دردیست درمانش نمی دانم ز وصل
خود نمی آید به سر این درد بی درمان ما
خلق گویندم تو را بودی سر و سامان چه شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.