دُرد درد دل بود درمان ما
خوش بود دردی چنین با جان ما
عشق او بحریست ما غرقه در او
گو درآ در بحر بی پایان ما
ای که گوئی جان به جانان می دهم
جان چه باشد پیش آن جانان ما
مجلس عشقست و ما مست و خراب
سر خوشند از ذوق ما رندان ما
عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او جو در دل ویران ما
دل ببر از جان شیرین می برد
صد هزاران منتش بر جان ما
دوستدار نعمت الله خودیم
نعمت الله باشد از یاران ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی درد و عشق است و بیان میکند که درد دل، درمان اصلی ماست و این درد برای ما خوشایند است. عشق معشوق همچون دریا ما را در خود غرق میکند. شاعر میگوید که جان ما در مقابل محبوب هیچ است و ما در مجلس عشق سرخوش و مست هستیم. عشق معشوق گنجی است که دل ویران ما به دنبالش میگردد و ما از این عشق به شدت بهرهمندیم. در پایان، شاعر خود را دوستدار نعمت خداوند میداند و در انتظار یاران خود است.
هوش مصنوعی: دردی که در دل داریم، درمان ماست و ما از داشتن چنین دردی با جان خود، خوشحالیم.
هوش مصنوعی: عشق او مانند دریایی وسیع و عمیق است و ما در این دریا غرق شدهایم. پس تو نیز به این دریا بیپایان بپیوند.
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی جانم را به محبوب میدهم، بدان که جان من چه ارزشی دارد در مقابل آن محبوبی که ما داریم.
هوش مصنوعی: محفل عشق بر پا است و ما در حال مستی و سبکیخاطر به سر میبریم، رندان خوشحال از شادی و شوق ما هستند.
هوش مصنوعی: عشق او مانند یک گنج با ارزش است، در حالی که دل ما مانند یک خرابه است. پس بیایید در دل این خرابه به دنبال گنج او بگردیم.
هوش مصنوعی: دل را از زندگی محبوب بگیر که در مقابل محبت او، جان ما به اندازهی هزاران نعمت ارزش دارد.
هوش مصنوعی: ما از افرادی هستیم که نعمتهای الهی را دوست داریم و امیدواریم که این نعمتها از یاران و همراهان ما باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه گنه آمد ز جسم و جان ما
قسم تو صافی و دردی آن ما
چون بحق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما
تا تو از لب کرده ای درمان ما
آتشی افکنده ای در جان ما
نور چشم ما تو مردم زاده ای
یک شبی از لطف شو مهمان ما
در نیاید چشم بیدارش به خواب
[...]
هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
[...]
کرده است از لطف خود یزدان ما
هر صفت چون گوی در چوگان ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.