حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴
... بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی ...
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵
... خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا می آید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶
... کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
ساقی مگر وظیفه ی حافظ زیاده داد
کآشفته گشت طره ی دستار مولوی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷
... در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸
... مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین می خواهی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹
... ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی
حافظ چو پادشاهت گهگاه می برد نام
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰
... بر در میکده ای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲
... ز همصحبت بد جدایی جدایی
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳
... تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴
... تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵
... هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی
حافظ » ساقی نامه
... که در بی خودی راز نتوان نهفت
که حافظ چو مستانه سازد سرود
ز چرخش دهد زهره آواز رود ...
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱
... ورق گل خجل است از ورق دفتر ما
هر که گوید که کجا رفت خدا را حافظ
گو به زاری سفری کرد و برفت از بر ما
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲
... غمزه ساقی ز چشم می پرستان برده خواب
تا شد آن مه مشتری درهای حافظ را به نقد
می رسد هر دم به گوش زهره گلبانگ رباب
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳
... که آن بیان مقامات کشف کشاف است
عدو که منطق حافظ طمع کند در شعر
همان حدیث هما و طریق خطاف است
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴
... جهان در لؤلؤ لالا گرفته است
حدیث حافظ ای سرو سمن بوی
به وصف قد تو بالا گرفته است
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵
... آب وی آن لب جان بخش روان افزا برد
بحث بلبل بر حافظ مکن از خوش سخنی
پیش طوطی نتوان نام هزارآوا برد
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۷
... به هوش باش که نقد تو پاس بان نبرد
سخن به نزد سخن دان ادا مکن حافظ
که تحفه کس دروگوهر به بحر و کان نبرد