گنجور

 
۳۵۴۱

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان

 

... هر گه که تندباد حوادث وزد به من

از هر رگم چو چنگ برآید یکی فغان

ننوازدم کسی ز هزاران هزار دوست ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۲

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان

 

فغان از این جهان و ابتلای او

که مانده ام عجیب در بلای او ...

... چو من بدی کرده ام به جای او

به گوش روزگار بر فغان من

رسید و داد پاسخی سزای او ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۳

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - جغد جنگ

 

فغان ز جغد جنگ و مرغوای او

که تا ابد بریده باد نای او ...

... شد اقتدا به اوستاد دامغان

فغان از این غراب بین و وای او

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۴

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - سکوت شب

 

... اشکی نه و گذشته ز دامان سرشگ خون

بانگی نه وگذشته زکیوان فغان وای

بیتی به حسب حال بیارم از آنچه گفت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۵

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

تا به گل هر لحظه بلبل را فغانی دیگراست

هر طرف از شهرت گل داستانی دیگر است ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۶

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

... گرچه هست این هدیه در نزد تو بی مقدار گفت

عاشقا این ناله و آه و فغان از جور کیست

گفتم از جور تو معشوق جفاکردار گفت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۷

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

... چشم برهم نه چو چشم مست او خواهی کشید

ورگشودی همچو من آه و فغانش را بکش

غمزه اش را گر ندانی چیست من دارم به دل ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۸

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴ - در مرثیه و مادهٔ تاریخ فوت پدر

 

... چو نور باصره امد ز چشم ما پنهان

فغان و ناله که شد دور دور کوری ما

بهار با دل غمگین خود چنین می گفت ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۴۹

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - به مناسبت سقوط امپراتوری عثمانی

 

فغان که ترک مرا تیره گشت رومی روی

دگر به گرد دل خسته ترکتازی نیست ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۰

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - تاریخ وفات «‌مستغنی‌» دانشمند افغان

 

آه کامسال آسمان در خطه افغان زمین

بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد

پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۱

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - دین و وطن

 

... خدا نیای بشر بود و خاک مادر او

فغان ز قیم نااستوار دین و وطن

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۲

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

... شصت تومان ز یک بلورفروش

قرض کردم به صد فغان و خروش

این طلبکار بنده منجلی است ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۳

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از انجمن همت

 

... لاله و نسترن نماند به جای

بلبلان با فغان زارا زار

قمریان با خروش ها یا های ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۴

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » وارث طهمورث و جم

 

... چون پرید از آشیان سیمرغ روز

از پی اش زاغان فغان برداشتند

صدهزاران جوجه زرینه سر ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۵

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » مذمت مگس (ذوبحرین) » داستان «‌خرفستر»

 

بشنوی ار گفته پیر مغان

گیری ازین دیو چه آه و فغان

خلقتش از دیو شد این شوم ذات ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۶

ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » باد خزان (در افشاری)

 

... که بسته رخ شاهد مه لقا را

فغان و فریاد ز جور گردون

که داده فتوای فنای ما را

کشور خراب فغان و زاری

پیچه و نقاب سیاه و تاری ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۷

ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در ماهور)

 

... کجا پرد مرغ که پر ندارد

امان از این عشق فغان از این عشق

که غیر خون جگر ندارد ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۳۵۵۸

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

... در این وکیل و وزیر ای خدا اثر نکند

فغان صبحدم و ناله شبانه ما

برای محو تو ای کشور خراب بس است ...

فرخی یزدی
 
۳۵۵۹

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳ - تحت نظر بودن پس از مراجعت از اروپا

 

... از سرشک لاله رنگم در چمن به خون نشستم

ای شکسته بال بلبل کن چو من فغان و غلغل

تو الم چشیده هستی من ستم کشیده هستم ...

فرخی یزدی
 
۳۵۶۰

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

... چون غنچه نشکفته دل زار من است

فریاد و فغان و ناله هر شب تا صبح

چون مرغ اسیر در قفس کار من است

فرخی یزدی
 
 
۱
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱