دلا راه هوا خالی نخواهد بودن از گردی
قدم مردانه نه کانجا به گردی میرود مردی
خبر داری که درد او برآوردست گرد از من
نماندست از من خاکی به غیر از درد او گردی
چو گردم در هوا گردان ولیکن بر دلش هرگز
نمیآیم رها کن تا نیاید بر دلش گردی
دم لعل لبش خوردیم و زاهد کرد منع ما
نکردی منع ما زاهد اگر زین می دمی خوردی
گهی بر آب باید زد درین ره گاه بر آتش
بباید خو فرا کردن به هر گرمی و هر سردی
ز آب دیده سلمان نهال حسن میبالد
سحابی تا نمیگرید نمیخندد رخ وردی
نه هر رعنا وشی باشد حریف مرد درد او
بباید عشق جانان را درون درد پروردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و درد ناشی از آن میپردازد. شاعر بهطور نمادین از "گردی" و "هوا" استفاده میکند تا نشان دهد که انسانها در عشق و احساسات خود نمیتوانند به سادگی از درد و رنج رهایی یابند. او همچنین به تضادهایی اشاره دارد که فرد عاشق باید در زندگیاش تجربه کند، از جمله لذت و سختیها. شاعر با بیان این که عشق واقعی نیازمند تحمل درد و چالشهاست، تأکید میکند که عشق واقعی هرگز آسان نیست و تنها کسانی که بتوانند این درد را بپذیرند، میتوانند به عشق عمیق دست یابند.
هوش مصنوعی: ای دل، راه هوای دل هرگز از گرد و غبار خالی نخواهد ماند. قدمی مردانه بردار، چراکه در این مسیر، مردی به گرد و غبار میرسد.
هوش مصنوعی: میدانی که درد من به حدی رسیده که دیگر هیچ چیزی از من باقی نمانده است، جز این درد که مانند خاکی در گرداب آن گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: هرچند که من در آسمانها پرواز میکنم، اما هرگز نمیتوانم به دل او نزدیک شوم. پس بهتر است رهایش کنی تا دل او تحت تأثیر من قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: در لحظهای که لبهای خوشرنگ و زیبا را بوسیدیم، تو ای زاهد، نمیتوانستی ما را از لذت آن منع کنی. اگر خود نیز از این می مینوشیدی، قطعاً درک بهتری از ما پیدا میکردی.
هوش مصنوعی: گاهی باید در این مسیر بر روی آب گام برداشت و گاهی هم باید بر روی آتش ایستاد. باید آموخت که چگونه با هر موقعیتی، چه گرم و چه سرد، کنار بیاییم و آماده مقابله با چالشها باشیم.
هوش مصنوعی: سلمان با اشکهایش نهال زیبایی را پرورش میدهد، و تا زمانی که این نهال گریان است، چهرهاش نمیتواند لبخند بزند.
هوش مصنوعی: هر جوان زیبایی نمیتواند همدم مردی باشد که درد و رنج میکشد. برای این کار، عشق به محبوب باید در دل او پرورده شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا ! گرجوانمردی به کار آید، جوانمردی
وگر مردی همی باید، به مردی در جهان فردی
همی پاید ز تو رادی همی پوید ز تو مردی
خزانه درخروش آمد چو آگه شد که می خوردی
ز غم بفزاید اندر گونه دینارها زردی
[...]
دل پردرد من امشب بنوشیدهست یک دردی
از آنچ زهره ساقی بیاوردش ره آوردی
چه زهره دارد و یارا که خواب آرد حشر ما را
که امشب مینماید عشق بر عشاق پامردی
زنان در تعزیت شبها نمیخسبند از نوحه
[...]
طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی
چه میخواهی ازین رحمت دوائی جو که به گردی
طریق عاشقی بر گیر و سروی دردمندان شو
که بیعشقی و بیدردی نباشد شیوه مردی
رخت گر زردشد زین درد کار خویش چون زر دان
[...]
به درد عاشقی خو کن، مجو درمان اگر مردی
به دردی مردن اولیتر که درماندن به بی دردی
خوشا دیشب که تو ای آفتاب مشتری طالع
به برج ما شدی طالع، سعادت با خود آوردی
دلم از غصه پرخون گشت و بر آتش جگر بریان
[...]
به هوش از بزرگان افزون تری در سال اگر خوردی
به صورت بیژنی با زور بازو رستم گردی
به اوج آستانت چون هلالم رخت گستردی
مرا اول به معراج قبول بندگی بردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.