در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی
کردیم سوال و نشنیدیم جوابی
خوردیم بسی خون و ندیدیم کسی را
جز دیده که ما را مددی کرد به آبی
من نگذرم از خاک درت خاک من اینجاست
ای عمر تو بگذر اگرت هست شتابی
در شرح فراقت چه نویسم که نگنجد
شرح غم هجران تو در هیچ کتابی
در خواب خیال تو هوس دارم و کو خواب
ای بخت شبی بخش بدین یکدمه خوابی
جان خواست که در لطف به شکل تو بر آید
هم رنگی طاوس هوس کرد غرابی
دی مدعیی دعوت من که سلمان
تا کی ز خرابات چه آید ز خرابی
آمد به سرم عشق که مشنو سخن او
تو روی به ما کردهای او روی به آبی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و جدایی سخن میگوید و بازتابی از درد و حسرت خود را بیان میکند. او به جستجوی معشوق پرداخته، اما موفق به پیدا کردن او نشده است و تنها چیزی که یافته، غم و دلتنگی است. شاعر از خاک درگاه معشوق نمیگذرد و به احساساتش نسبت به جدایی و یاد معشوق اشاره میکند. او در خواب و خیال معشوق سیر میکند و از عشقش گلهمند است. در انتها، شاعر به دعوت و درخواستهای معشوق اشاره میکند و بیان میکند که عشق او باعث شده دچار سردرگمی و درد شود.
هوش مصنوعی: ما در جمع تو به جستجو پرداختیم و از همه افراد پرسش کردیم، اما جوابی دریافت نکردیم.
هوش مصنوعی: ما در سختی و چالشهای زیادی قرار گرفتیم و بسیاری از مشکلات را تحمل کردیم، ولی تنها چشمی که ما را یاری کرده، همان چشمی بوده که در کنارمان به ما آب داده است.
هوش مصنوعی: من از زمین و خاک در تو نمیگذرم، چون خاک من در اینجا است. ای عمر، اگر شتابی داری، بگذر.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بنویسم درباره جداییات، چون هیچ کتابی نمیتواند درد و غم فراق تو را به طور کامل بیان کند.
هوش مصنوعی: من در خواب به یاد تو آرزو میکنم، اما ای خوب بخت، کجا میتوانم خواب ببینم که لحظهای در آن خواب تو را ببینم؟
هوش مصنوعی: جان آرزو داشت که در زیبایی و نیکی تو پدیدار شود، اما همزمان میل به خودنمایی و جلب توجه مانند طاووس، او را وسوسه کرد و به سمت چیزهایی غیر از تو کشیده شد.
هوش مصنوعی: مدعی به من میگوید که سلمان، تو تا چه زمانی از این مکان خراب و بینظمی فاصله میگیری و چه فایدهای از این وضع میبرسی؟
هوش مصنوعی: عشق به سرم آمده و به من میگوید که صدای او را نشنو. تو به ما توجه نشان دادهای، در حالی که او به آب نگاه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی
ما را و جهان را تو در این خانه نیابی
چون کوه احد آب شد از شرم عقیقت
چه نادره گر آب شود مردم آبی
از عقل دو صدپر دو سه پر بیش نماندهست
[...]
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین
گر باز کنند از شکن زلف تو تابی
بر دیده صاحب نظران خواب ببستی
[...]
ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی
وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی
شبهاست که از حسرت روی تو نیاید
در دیده ی بیدار من دلشده خوابی
مرغ دلم افتاد بدام سر زلفت
[...]
عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی
می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی
هست از قلم صنع خدا بهر تأمل
خط بر خد ساقی به سوی بنده کتابی
از چنگ مده هشت بهشتی که نهفته
[...]
ای بر سمن از سنبل تر بسته نقابی
در گردن جان هر خم زلف تو طنابی
تو تاب نظر ناری و من طاقت دیدار
ای کاش ببندی به رخ خویش نقابی
ای از پس عمری بر ما آمده تا چند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.