به سر کوی تو سوگند، که تا سر دارم
نیست ممکن که من از حکم توسر بردارم
حلقه شد پشت من از بار و من آهن دل
همچنان در هوست روی بدین در دارم
ای که در خواب غروری خبرت نیست که من؟
هر شب از خاک درت بالش و بستر دارم
ساغرم پر می و می در سر و سر بر کف دست
تو چه دانی که من امروز چه در سر دارم
میرود در لب چون آب حیاتت سخنم
چه عجب باشد اگر من سخنیتر دارم؟
گفتهای در قدم من گهر انداز به چشم
اینک از بهر قدمهای تو گوهر دارم
کرد سلمان به فدای تو سر و زر بر سر
من غم سر چو ندارم چه غم زر دارم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر در این اشعار به شدت به وفاداری و ارادت خود اشاره میکند و میگوید که هرگز نمیتواند از عشق و فرمان معشوقش سرپیچی کند. او با تصویرسازی از بار و زخمهای دلش و همچنین خوابهایش که حول معشوق میچرخند، احساسات عمیق خود را بروز میدهد. شاعر همچنین به ارزش عشق نسبت به ثروت اشاره کرده و میگوید که در عشق، درد و غم را بر زر و ثروت ترجیح میدهد. در کل، شعر نمایانگر یک عاشقانه عمیق و خالص است که به صورت پرشور و احساساتی بیان شده است.
هوش مصنوعی: به تو قسم میخورم که تا زمانی که جان دارم، هرگز نمیتوانم از فرمان تو سرپیچی کنم.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس سنگینی و فشار ناشی از مشکلات و بارهای زندگی است. شخص گویا با وجود این بارها و فشارها، همچنان دلش به عشق و محبت کسی دیگر گرم است و در انتظار او به سر میبرد. در واقع، دل او به عشق آن شخص معطوف است، حتی اگر در شرایط سختی قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در خواب و بیخبری، نمیدانی من چه کسی هستم! هر شب به یاد تو و در کنار در خانهات، سر بر زمین مینهم و خواب میروم.
هوش مصنوعی: جام من پر از شراب است و شراب هم در سر من است، حالا در دستان تو است، تو چه میدانی که من امروز چه فکر و حسی در سر دارم؟
هوش مصنوعی: سخنانم همانند آبی زنده و سرشار از حیات در دل تو جاری میشوند، بنابراین اگر من نیز از احساسات و سخنان احساسی بیشتری برخوردار باشم، چه جای تعجبی دارد؟
هوش مصنوعی: گفتهای که برای تو در راهت زیبایی بیفشانم، اما حالا به خاطر قدمهای تو خودم دارای زیبایی و ارزش هستم.
هوش مصنوعی: سلمان به خاطر تو جان و ثروت خود را فدای تو میکند، اما من با داشتن غم سرم چه اهمیت به ثروت میدهم وقتی که در دل خود غمی دارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده می نوشم و سودای تو در سر دارم
آیت مصحف سودای تو از بردارم
زرعم اینست که کشتم بهمه عمر عزیز
من ندانم که ازین کشته چه بر بردارم
دل و جانم بچه کار آید امروز؟ که من
[...]
جگری تشنه تر از وادی محشر دارم
دم آبی طمع از ساقی کوثر دارم
گر گهر نیست مرا، چشم گهرباری هست
زر اگر نیست مرا، چهره چون زر دارم
همچنان داغ غریبی جگرم می سوزد
[...]
خم می هست، چه اندیشه ی محشر دارم
پشت چون آینه بر سد سکندر دارم
چون سبو، حیرت این خمکده ام برد از کار
دست برداشته از عالم و بر سر دارم
مایه ی مردم درویش، توکل باشد
[...]
این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟
دل پروانه و تمکین سمندر دارم
آهم از پرده دل بی تو شرر می بیزد
شیشه لبریز می و سینه پر آذر دارم
ای متاع دو جهان رنگ به عرض آورده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.