بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم
ور جنت فردوس بود، دوست ندارم
از دست رقیبان نروم، ور برود سر
من خاک در دوست به دشمن نگذارم
پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک
از دیده من رفت و نیامد به کنارم
آن دم که دهم جان و به خاکم بسپارند
من خاک درش را به دل و جان نسپارم
بر خاک درش میرم و چون خاک شوم من
زان در نتوانند برانگیخت غبارم
در نامه چو نامت نبود نامه نخواهم
و آن دم که به یادت نزنم دم نشمارم
کو دولت آنم که شبی با تو نشینم؟
کو فرصت آنم که دمی با تو برآرم؟
در نامه همه شرح فراق تو، نویسم
بر دیده همه نقش خیال تو نگارم
چشمان سیاه تو به اول نظرم مست
کردند و بکشتند در آخر به خمارم
یارب چه دلست آن دل سنگین که نشد نرم؟
از « یارب» دلسوز من و ناله زارم
گویند که سلمان سر و جان در قدمش باز
گر کار به سر میرودم بر سر کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق عشق و اندوه شاعر را نسبت به دوستش بیان میکند. شاعر میگوید که حتی اگر بهشتی باشد، بدون دوستش هیچ جاذبهای ندارد. او از رنجهای ناشی از فاصله با دوستش سخن میگوید و اینکه حاضر است به خاطر او جانش را فدای کند. شاعر عشق و اهمیت دوستش را در زندگیاش به تصویر میکشد و همچنین به تنهایی و غم ناشی از فراق اشاره میکند. در نهایت، تاکید میکند که بدون عشق محبوبش، هیچ چیزی برایش ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: بدون دوست، حتی به یاد باغی زیبا و سرسبز هم نمیافتم; اگرچه بهشت فردوس باشد، آن را نمیخواهم.
هوش مصنوعی: هرگز از رقبایم عقبنشینی نمیکنم، حتی اگر سرم به خاطر عشق به دوستم زیر خاک برود، اجازه نمیدهم که دربارهام به دشمنان صحبت کنند.
هوش مصنوعی: تربیت شده از درد و رنج او بودم و وقتی که اشکهایم تمام شدند، دیگر به سمتم نیامد.
هوش مصنوعی: زمانی که جانم را داده و به خاک بسپارند، من هرگز خاک درب او را با دل و جانم بیگانه نخواهم گذاشت.
هوش مصنوعی: من بر روی خاک در آنجا میروم و زمانی که به خاک تبدیل شوم، نمیتوانند از آن در، غبار مرا برآورند.
هوش مصنوعی: وقتی در نامه نام تو نیست، دیگر نامهای برایت نخواهم نوشت و زمانی که به یاد تو نباشم، آن لحظه را وقت حساب نمیکنم.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم آن نعمت را پیدا کنم که شبی را در کنار تو بگذرانم؟ کجا فرصتی هست که دمی در کنار تو باشم و از این لحظهها بهرهمند شوم؟
هوش مصنوعی: در نامهام تمام جزئیات جدایی تو را مینویسم و بر چشمانم همیشه تصویر تو را میکشم.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه تو در اولین نگاه، مرا مجذوب و سرمست کردند و در پایان، به خاطر عشق تو، دچار خماری و افسردگی شدم.
هوش مصنوعی: ای خدا، چه دلی است آن دل سنگین که نتوانست نرم و احساساتی شود؟ به خاطر دلسوزی و نالههای بیپایان من، به من رحم کن.
هوش مصنوعی: میگویند که سلمان تمام وجودش را در راه او قرار میدهد. اگر کار به پایانی برسد، تمام تمرکزم را روی آن کار میگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از مجلستان هرگز بیرون نگذارم
وز جان و دل ودیده گرامیتر دارم
بر فرق شما آب گل سوری بارم
با جام چو آبی به هم اندر بگسارم
گفتم بشمارم سر یک حلقه زلفش
تابو که به تفصیل سر جمله بر آرم
خندید به من بر سر زلفینک مشگین
یک پیچ بپیچید و غلط کرد شمارم
بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
[...]
دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
[...]
گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم
ور دیده روشن طلبی در نظر آرم
رانی ز در خویشم و صد عذر بیاری
سوگند به باری که من این در نگذارم
گر چشم ترا بار کشی روی نمودست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.