گنجور

 
سحاب اصفهانی

رخ یاران دو زلف تیره پوشیدند از یاران

سیه کردند روز عالمی را آن سیه کاران

دل مجروح ما دارد امید ناوک دیگر

تو تیره خود برون آری ز دلهای دل افگاران

دلم دارد زچشمش چشم لطف اما نمیداند

ز بیماران نمی آید پرستاری بیماران

چو پا در وادی عشقش نهادی ترک سر باید

که کس پایان این وادی ندید الا سبکباران

چه منع ما کنی از باده زاهد چون نمی پرسند

به حشر از بی گناهان هیچکس جرم گنه کاران

خریداری ز یک سو بود همچون پیرزن او را

چرا شرمی نکردند از بهای خود خریداران

اگر امروز باشد چشم ایشان بر کف ساقی

بود فردا بسوی رحمت حق چشم میخواران

(سحاب) از دیده اشک افزون فشاند چون کشد آهی

که شاید شعلهٔ این برق را بنشاند آن باران

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش

چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران

گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی

[...]

اوحدی

دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران

دگر با یادم آوردی قدیمی صحبت یاران

ز خاکت بوی عهد یار می‌یابد دماغ من

زهی!بوی وفاداری، زهی!خاک وفاداران

خوشا آن فرصت و آن عیش و آن ایام و آن دولت

[...]

ابن یمین

نگارا عزم آن دارم که گر بر رغم اغیاران

ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران

کنم دنیا و دین هر دو فدای خاک پای تو

چه وزن آرد کله جائی که سر بخشند عیاران

گر از خاک سر کویت برد باد صبا گردی

[...]

خواجوی کرمانی

چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران

چو تاب طرّه بنمودی ببردی آب طرّاران

ترا بر اشک چون باران من گر خنده می آید

عجب نبود که در بستان بخندد غنچه از باران

چو فریاد گرفتاران بگوشت می رسد هر شب

[...]

سلمان ساوجی

دل من زنده می‌گردد به بوی وصل دلداران

دماغم تازه می‌دارد نسیم وعده یاران

الا ای صبح مشتاقان بگو خورشید خوبان را

که تا کی ذره سان گردند در کویت هواداران

شبی احوال بیماران بپرس از شمع مومن دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه