رخ یاران دو زلف تیره پوشیدند از یاران
سیه کردند روز عالمی را آن سیه کاران
دل مجروح ما دارد امید ناوک دیگر
تو تیره خود برون آری ز دلهای دل افگاران
دلم دارد زچشمش چشم لطف اما نمیداند
ز بیماران نمی آید پرستاری بیماران
چو پا در وادی عشقش نهادی ترک سر باید
که کس پایان این وادی ندید الا سبکباران
چه منع ما کنی از باده زاهد چون نمی پرسند
به حشر از بی گناهان هیچکس جرم گنه کاران
خریداری ز یک سو بود همچون پیرزن او را
چرا شرمی نکردند از بهای خود خریداران
اگر امروز باشد چشم ایشان بر کف ساقی
بود فردا بسوی رحمت حق چشم میخواران
(سحاب) از دیده اشک افزون فشاند چون کشد آهی
که شاید شعلهٔ این برق را بنشاند آن باران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تعبیر عشق و درد دل اشاره دارد. شاعر از تیرگی و غم ناشی از رفتار یاران یا معشوقان سخن میگوید که همچون زلفهای تیره، روزها را سیاه کردهاند. دل شاعر مجروح است و امیدی به محبت جدید دارد. او میگوید که دیدن معشوق لذتبخش است، اما معشوق به کمک نیازمندان نمیرسد. در ادامه، شاعر به چالشهای عشق و رهایی از آن اشاره میکند و میگوید که کسی پایان این راه را نمیداند مگر افرادی که سبکبارند. او همچنین به نقد زاهدان میپردازد که از باده منع میکنند در حالی که در روز قیامت از بچهها نمیپرسند. در آخر، شاعر از باران اشکها و امیدواریش به آرامش دل سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دوستان با زیبایی و دلبری خود، زلفهای تیرهای را بر چهرههایشان پوشاندهاند و این افراد تاریکاندیش با کارهای ناپسندشان، روزگاری را بر جهانیان تیره و تار کردند.
هوش مصنوعی: دل آسیبدیده ما هنوز امید دارد که تیر دیگری از عشق تو بتواند غمهایمان را از دلهای گرفتار براندازد.
هوش مصنوعی: دل من به محبت و توجه او شوق دارد، اما او نمیداند که مراقبت از بیماران بر عهدهی خود او نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که قدم در راه عشقش گذاشتی، باید از همه چیز گذشتی، چون هیچکس پایان این مسیر را ندیده است، جز کسانی که بیبار و سبکبار هستند.
هوش مصنوعی: چرا ما را از نوشیدن می به منع میکنی، حال آنکه در روز قیامت هیچکس از بیگناهان دربارهی گناهکاران نمیپرسد؟
هوش مصنوعی: در یک سو خریدارانی هستند که مانند یک پیرزن، از بهای خود شرم نمیکنند و به راحتی نظرشان را درباره خرید بیان میکنند.
هوش مصنوعی: اگر امروز نگاه این افراد به جام و دست ساقی است، فردا چشمان آنها به رحمت خداوند خواهد بود.
هوش مصنوعی: ابر، از چشمانش اشک بیشتری میریزد، چون آهی که میکشد ممکن است شعلهٔ این آتش را خاموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران
گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی
[...]
دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران
دگر با یادم آوردی قدیمی صحبت یاران
ز خاکت بوی عهد یار مییابد دماغ من
زهی!بوی وفاداری، زهی!خاک وفاداران
خوشا آن فرصت و آن عیش و آن ایام و آن دولت
[...]
نگارا عزم آن دارم که گر بر رغم اغیاران
ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران
کنم دنیا و دین هر دو فدای خاک پای تو
چه وزن آرد کله جائی که سر بخشند عیاران
گر از خاک سر کویت برد باد صبا گردی
[...]
چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران
چو تاب طرّه بنمودی ببردی آب طرّاران
ترا بر اشک چون باران من گر خنده می آید
عجب نبود که در بستان بخندد غنچه از باران
چو فریاد گرفتاران بگوشت می رسد هر شب
[...]
دل من زنده میگردد به بوی وصل دلداران
دماغم تازه میدارد نسیم وعده یاران
الا ای صبح مشتاقان بگو خورشید خوبان را
که تا کی ذره سان گردند در کویت هواداران
شبی احوال بیماران بپرس از شمع مومن دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.