زکات صحت جسم است خسته پرسیدن
نگاهبانی عمرست پیش پا دیدن
اگر چه خواب ترا نیست بخت بیداری
مدار دست ز تمهید چشم مالیدن
به هیچ عذر نمانده است دسترس ما را
به غیر ناخن خجلت زمین خراشیدن
چه میوه های گلوسوز در قفا دارد
به خاک ره زر خود چون شکوفه پاشیدن
مشو ز لغزش پا ناامید در ره عشق
که قطع می شود این ره به پای لغزیدن
خموش باش که سنجیدگان عالم را
سبکسری است به میزان خویش سنجیدن
بپوش چشم خود از عیب مردمان صائب
ترا که نیست میسر برهنه پوشیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نکات مهمی درباره زندگی و عشق اشاره دارد. در ابتدا به اهمیت زکات و سلامت جسم اشاره میکند و میگوید که مراقبت از عمر و زمان اهمیت دارد. هر چند ممکن است در خواب به نظر نرسد، اما باید هوشیار باشیم. به ما یادآوری میکند که نباید از مشکلات ناامید شویم و لغزشها در مسیر عشق طبیعیاند. همچنین نشان میدهد که قضاوت درباره دیگران با سنجیدن خودشان سزاوار نیست و بهتر است از عیوب دیگران چشمپوشی کنیم، زیرا هیچکس کامل نیست. در نهایت، این شعر به اهمیت خودآگاهی و رشد در مسیر زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زکات نشان دهنده این است که سلامتی جسم نیاز به توجه و مراقبت دارد. همچنین پرسیدن از حال دیگران نشانهی مراقبت از زندگی و سلامتی خود و دیگران است.
هوش مصنوعی: اگر چه تو خواب هستی و بخت تو بیدار نیست، مراقب باش که از تلاش برای بیدار شدن دست نکشی و چشمانت را مالش ندهی.
هوش مصنوعی: به هیچ بهانهای نمیتوانیم از حقیقت فرار کنیم و تنها نشانهای که باقی مانده، احساس شرمندگی و ناامیدیمان است که به مانند خراشی بر زمین باقی میماند.
هوش مصنوعی: چه میوههای شیرین و خوشمزهای در دل خود دارد که در پشت سرش بر زمین ریخته میشود، مانند گلهایی که به شکوفه مینشینند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق اگر پای تو بلغزید ناامید نشو، زیرا این مسیر به خاطر لغزشها قطع نمیشود.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا انسانهای آگاه و خردمند دنیا به سادگی و سبکسری رفتار نمیکنند و ارزشها و افکار را بر اساس معیارهای خود ارزیابی میکنند.
هوش مصنوعی: چشمانت را از عیبهای دیگران ببند، زیرا برای تو ممکن نیست بدون پوشش عیوب خود را به نمایش بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه
[...]
چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن
گر اختیار کنی خاک پاش بوسیدن
دلا چو در حرم عشق میروی خود را
چو شمع جمع ادب نیست در میان دیدن
به خاک بوسی پایت هنوز دارم چشم
[...]
به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن
مراد من بود از گل جمال او دیدن
گرفته دست نگاری به دست در بستان
به ذوق در چمن و لاله زار گردیدن
چه خوش بود سر زلفین پیچ در پیچش
[...]
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟
[...]
چو دیده در طلبت واجبست گردیدن
سرشک را بهمه جانبی دوانیدن
ببر چو معجر روسی گرفت لرزیدن
عمامه خواست زعشقش بسر بگردیدن
بپوستین تن لرزان مابدی در یاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.