جهان جوان شد از این نوبهار تازه جوان
بدین جوان نگر و تازه دار جان و روان
اگر ز برف سر کوه بود چون سر پیر
زعکس لاله سر پیر شد چو روی جوان
مگر که خیمه نوشین روان شده است سحاب
به زیر خیمه در از سبزه سبز شادروان
وگرنه طبع جهان از بهار بهره گرفت
به اعتدال طبایع زعدل نوشروان
ز هجر سبزه همی آهوان هوان دیدند
دمید سبزه و رستند آهوان ز هوان
بدانکه دیده نرگس چو چشم جانان بود
نشاط ساخت هواش از لطایف الوان
زبس که طرف چمن با چمانه صحبت یافت
شده ست از او سر سرو چمن چو مست نوان
چمن به بزم خداوند مجد دین ماند
به واجبی نتوان گفت نعت او نتوان
چو پیل پیل که از رود نیل برگذرد
پدید شد ز هوا پاره پاره ابر روان
ز رنج رفتن اگر خوی نکرده اند چراست
چو قطره قطره خوی قطره قطره باران
میان سبزه سیراب جوی پنداری
ز رود نیل گذشته است موسی عمران
چراغ سالم و سلطان اختران به حمل
گذشت و گشت بدو گشت روز و شب یکسان
ز راستیش بیاراست کار باغ و بهار
چنین بود همه چون راستی کند سلطان
بنفشه طبری را نگر به طرف چمن
چو پشت عاشق و زلف شکسته جانان
و گرنه بر رخ گل عاشق است دیده ابر
چرا چو دیده عاشق بود همی گریان
نه ابر دشمن گل شد نه باغ دشمن ابر
گل از گریستن ابر چون شود خندان
اگر نه ملت عیسی گرفت و ترسا شد
جهان ز بهر چو پوشید جامه رهبان
زبس که بر سر بستان گریست دیده ابر
به خنده لاله و گل باز کرده اند دهان
وزان قبل که صلاح دهان ز دندان است
سرشک ابر نهد در دهانشان دندان
ز جنس جنس جواهر ز نوع نوع طرف
خزانه ملکان شد میانه بستان
به باغ عمده اسلام و مسلمین بخشید
جهان خزانه یاقوت و لولو و مرجان
خبر دهند ز رضوان و روضه های بهشت
خبر به کار نیاید که حاضر است عیان
ز باغ سید مشرق ز روضه های لطیف
همی شود به نظر مشکل بهشت بیان
بهشت و روضه رضوان همی ثنا گویند
براین بهشت و براین روضه و براین رضوان
زبان لاله اگر بسته نیستی به سخن
گشایدی به سزا بر ثنای هر سه زبان
وگر نه دیده نرگس جداستی ز بصر
نبردی نظر از دیدن جمال جهان
زبس که ابر همی درفشان کند در باغ
زمین باغ صدف چهره گشت و بحر نشان
نه مدحت ملک الساده گفت ابر بهار
چو لفظ مادح او چون شده است در افشان
دو عاشقند بهار خوش و شراب لطیف
همی رقیب شود در میانشان رمضان
جدا شوند هم اکنون ز بیم چشم رقیب
همی رقیب شود در میانشان رمضان
جدا شوند هم اکنون ز بیم چشم رقیب
هم آن ز صحبت این وهم این ز صحبت آن
چه عشقها که برین عاشقان توانی باخت
گر این رقیب نباشد نشسته در دو میان
به روز اول شوال می توان خوردن
کرا وداع کند روز آخر شعبان
هنوز روی زمین پر شعاع است
شعاع می به تن و جان و چشم و دل برسان
ز عشق و می نتوان داشت دست و دل خالی
کنون که بلبل عاشق همی زند دستان
چو روی ناصح تاج المعالی از شادی
رخ زمین همه گلزار گشت و لاله ستان
ز دست آنکه گل و لاله روی و عارض اوست
به روی لاله ستان باده ای چو لاله ستان
چه باده ای که چو بویش بر آسمان گذرد
زمشتری به سعادت فزون شود کیوان
وگر زجرعه او قطره بر زمین افتد
همه به قوت او لاله روید از قطران
چو راز در دل جام است و چون از او بچشی
برون کند همه راز نهفته را ز نهان
مگر مخالفت ناصح الملوک در اوست
کز او به مال و دماغ و خرد رسد خذلان
حریف اوست یکی گوژ پشت اندک سال
نه اهل عشق و چو عشاق برگرفته فغان
گه از خزانت حکایت کند گه از نوروز
گه از وصال روایت کند گه از هجران
به روی زرد و از آن روی دور از آفت
به پشت چفته و زان پشت فارغ از نقصان
نه صلصل است و چو صلصل همی کند ناله
نه بلبل است و چو بلبل همی زند الحان
به لحن و ناله اگر مهربان گوش و لب است
چرا به خانه آزادگان رود مهمان
چو رای فخر شرف را ز دشمنان به ضمیر
بداند از دل هر عاشقی ضمیر و گمان
نوای و نغمه این را بدان بود رونق
تو گویی آن یک دعوی شده است و این برهان
لطیف پیشه و رسته تنش ز خاک کثیف
تهیش معده و گشته غذاش باد دهان
وزان سبب که همه بر دهانش بوسه دهند
غم از دمیدان او در جهان شده است جهان
چو صدر شرق به ایوان نشاط باده کند
خروش هر دو به کیوان برآید از ایوان
گه بهار به از عاشقی حدیثی نیست
حدیث عشق بگیر و نوای نای بمان
خوشا بهار و لب دلبران نوشین لب
نهاده پیش لب از بوسه های فتنه نشان
شراب در کف و گل پیش روی و دوست رفیق
شراب وصل شده درد هجر را درمان
چو شاخه های سبک را گران کنند از برگ
ترانه های سبک باید و شراب گران
به روی آنکه چو بر روی او فکندی چشم
تو خضر باشی او با تو چشمه حیوان
به جان خرید توانی سه بوسه از دو لبش
چنو شنیده ای ارزان فروش بازرگان
اگر چنو صنمی خیزد از نژاده ترک
همیشه خرم و آباد باد ترکستان
مگر ز مهر نظام خلافت است رخش
که ایمن است بدو هر که دل دهد ز زیان
جمال عترت جد و جلال اهل شرف
که جز بر او همه نام شرف بود نقصان
قوام نام امامت، نظام امت جد
به جد و جود و هنر سرفراز بر اقران
اجل عالم عادل، علی بن جعفر
که چون علی است به علم و معالی و ایمان
اثر رسیده ز توفیق او به هفت اقلیم
شریف گشته به ترکیب او چهار ارکان
رسول منزلتش بر شمرده در اخبار
خدای منقبتش یاد کرده در قرآن
عبارت سخنش مقتدای هر دانا
اشارت قلمش رهنمای هر نادان
بدان سخن شده ظلم از رعیت آواره
بدین قلم شده عدل از رعایت آبادان
ستاره حرمت آن را همی کند خدمت
فلک اشارت این را همی برد فرمان
مثل زنند که طغیان رونده بر قلم است
چرا بر او نرود چون روان شود طغیان
عجب ز مرکب او دارم از قلم چه عجب
که شکل کوه گرفت و زباد ساخت عنان
اگر برابر یحموم ومثل شبدیز است
که هست مرکب صدر زمانه در جولان
به قدر صاحب او را رهین بود پرویز
به جاه راکب او را رهی سزد نعمان
اگر نه آتش از آن تیغ آب داده اوست
چو تیغ او زچه گشته است با شرار و دخان
اجل ز هیبت او هر زمان همی گوید
که ای خدای مرا از نهیب او برهان
به رنگ بحر و همه ساله جرم روشن او
چو قعر بحر پر از گوهر از کران به کران
قرین نصرت و فتح است زان گهر که دراوست
به صد هزار قران در نخیزد از عمان
به جنگ اگر چه همه لاله زار بار آرد
به وقت صلح بود همچو سبزه در نیسان
پناه صف و به بایستگی به روز مصاف
چو جامه را علم است و چو نامه را عنوان
اگر به رزم چو پیکان زره شکافد و مغز
عجب مدار که هم نسبت است با پیکان
به گاه معرکه در سایه سیاست او
زمانه ایمن و او ایمن از فسون و فسان
شود به ضربت او ریزه ریزه چون جوشن
چو راز گوی شود روز رزم با خفتان
زهی محبت تو در دل زمانه مکین
زهی جلال تو را بر سر ستاره مکان
به قصد حضرت سلطان نشاط ره کردی
عدیل حفظ و حراست قرین امن و امان
ز بهر خدمت تو چاکری کند گردون
به روز رفتن تو رهبری کند دوران
شود هوا همه پر مشک و عنبر و کافور
بود زمین همه پر لاله و گل و ریحان
ز مرکبان تو گردند بادها طیره
زبختیان تو گردند کوهها حیران
نه هیچ دیده بدیده است باد را پیکر
نه هیچ خلق بگفته است کوه را کوهان
به نور طلعت تو گل برآید از خاره
به فر دولت تو لاله روید از سندان
چو پیش تخت رسی بخت تو فزون گردد
چو آفتاب به جوزا چو ماه بر سرطان
به ذره از تو نگردد رعایت دولت
به لحظه بی تو نباشد عنایت یزدان
چو قصد من ز قضا بر ثنای مجلس توست
یکی قصیده من به بود زده دیوان
زمن به مدح فزونند مادحان لیکن
کمال مدح تو را طبع من دهد سامان
کلید کعبه به شیبانیان رسید و بسی
فزونترند بنی هاشم از بین شیبان
سخن نتیجه جان است و شعر جان سخن
ازآن به شعر و سخن انس انس باشد و جان
اگر طراوت دل خواهی این نتیجه ببین
و گر لطافت جان خواهی این قصیده بخوان
به وقت مدح تو لفظ مرا وفا نکند
مگر فصاحت مسعود سعد بن سلمان
همیشه تا که زمین ساکن است چون نقطه
فلک به گونه پرگار گرد او جولان
تو را چو جرم زمین باد مرتبت باقی
تو را چو چرخ فلک باد عمر بی پایان
ستاره از جهت حرمت تو در بیعت
زمانه از قبل خدمت تو در پیمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن غزل معروفی از شاعر بزرگ ایرانی، عطار نیشابوری است که به توصیف بهار و زیباییهای آن میپردازد. در این شعر، جهان به دلیل آمدن بهار جوان و شاداب شده است و تأثیرات بهار بر طبیعت و زندگی موجودات به زیبایی توصیف شده است. شاعر به همراهی گلها و سبزهها به شادی و نشاط اشاره میکند و به تحولی که بهار در عالم ایجاد میکند، میپردازد. او همچنین به عشق و شراب و شادیهای مرتبط با بهار اشاره کرده و از عشق به عنوان نیرویی تغییر دهنده یاد میکند. در پایان، شاعربه ذکر مقام و شان معنوی و دینی اشاره دارد و از اهمیت فضائل و شرافت در زندگی انسانها سخن میگوید. این آثار با نغمهای لطیف و عاطفی، احساس عشق و زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: جهان در این بهار نو جوان و تازه شده است، به جوانی نگاه کن و زندگی و روح خود را تازه کن.
هوش مصنوعی: اگر برف در بالای کوه وجود داشته باشد، مانند سر یک پیرمرد شده است که تغییراتی را تجربه کرده و حالتی شبیه به چهره جوانها پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: آیا خیمهای که به خوبی زیبایی دارد، مانند ابر به زیر خودش سبزه و چمن شاداب دارد؟
هوش مصنوعی: اگرنه، طبیعت دنیا از بهار بهرهمند است و به خاطر تعادل در خویها، مانند عدالت نوشروان خواهد بود.
هوش مصنوعی: از دلتنگی به خاطر دوری از سبزهها، آهوها بر فراز دشت آسمان را نگاه کردند. هنگامی که سبزهها دوباره روییدند، آهوها از آسمان و دلتنگی رهایی یافتند.
هوش مصنوعی: بدان که چشم نرگس مانند چشم محبوب است و زیبایی آن باعث شادابی و سرزندگی هوا از رنگهای زیبا و دلچسب میشود.
هوش مصنوعی: چون چمن با چمانه گفتگو کرده و دلبسته او شده است، سرو چمن نیز مانند مستها به سر و وضع خود توجه کرده و شادابتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در باغی که به میهمانی خداوند برگزار شده، چمن باقیمانده است. اما هیچ کس نمیتواند وصف و ستایش او را در قالب واجب و لازم بگنجاند.
هوش مصنوعی: مانند فیل بزرگی که از رود نیل عبور میکند، ابرهایی که در هوا هستند به شکل تکههای پاره پاره نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: اگر از رنج و درد رهایی نیافتهاند و خود را تغییر ندادهاند، پس دلیل این وضعیت چیست، همانطور که باران به آرامی و قطرهقطره میبارد؟
هوش مصنوعی: در وسط سبزهها و کنار جوی آب، به نظر میرسد که موسی، پسر عمران، از رود نیل عبور کرده است.
هوش مصنوعی: چراغ روشن و پادشاه ستارهها در سفر به سوی او رفت و روز و شب برایش برابر شدند.
هوش مصنوعی: از صداقت و راستی، کار باغ و بهار زیبا و مرتب است. بنابراین، وقتی کسی راستگو باشد، مانند یک سلطان میدرخشد.
هوش مصنوعی: بنفشهای از منطقه طبری را ببین که به سمت چمن نگاه کرده، درست مانند عاشقی که به پشت سرش نگاه میکند و زلفهای معشوقش که به هم ریخته و بینظم است.
هوش مصنوعی: اگر بر چهره گل، اشک عشق نمیبارید، پس چرا ابر همواره در حال باریدن بر آن است؟ آیا چشمان عاشق به این دلیل نمیگریند که خود گریان است؟
هوش مصنوعی: ابر نه تنها دشمن گل نیست، بلکه باغ هم دشمن ابر نیست. چرا که گل نمیتواند از گریه و اشک ابر، شاد و خندان شود.
هوش مصنوعی: اگر نه فرقهای از عیسی و پیروان او پا به میدان گذاشته و به نوعی به جهانیان نجات بخشی و راهنمایی کردند، دنیا همچنان در گمراهی باقی میماند و همچون راهبان، به خودی خود نمیتوانستند این لباس معنوی را بر تن کنند.
هوش مصنوعی: چون در باغ باران زیادی آمده و درختان و گلها به رنج و غم بودند، حالا ابرها با خنده و شادی به لاله و گل لبخند میزنند و زیباییهایشان را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کسی بخواهد سخن حق را بگوید یا طعنهای بر دندانها بزند، اشک ابر بر زبانها جاری میشود.
هوش مصنوعی: در باغی که جواهرات خاص و باارزش وجود دارد، میان سلطنت و ثروت فراوان، شکوفهها و زیباییهای طبیعی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: جهان گنجینهای از جواهرات ارزشمند، مانند یاقوت، لولو و مرجان را به باغ بزرگ اسلام و مسلمانان هدیه کرده است.
هوش مصنوعی: خبر از نعمتهای بهشت و لذتهای آن فایدهای ندارد، زیرا آنچه که وعده داده شده، بهطور واضح و عیان در دسترس است.
هوش مصنوعی: از باغ سید مشرق، زیباییهای دلنشین و لطیف به گونهای جلوهگر میشود که دیدن آنها به مثابه ورود به باغ بهشت است.
هوش مصنوعی: بهشت و باغهای بهشتی و محلی که خوشحالی و آرامش در آنجا است، در حال ستایش و تمجید برای زیباییهای خود و نعمتهایی هستند که دارند.
هوش مصنوعی: اگر زبان لاله (گل)، بسته نیست، تو هم باید به خوبی و به شایستگی از هر سه زبان (فارسی، عربی و ترکی) برای بیان سخن استفاده کنی و ثنای آنها را بگویی.
هوش مصنوعی: اگر نبودند زیباییهای خیرهکننده، هرگز نمیتوانستی از تماشای زیباییهای جهان دست بکشی و به آنچه در درونت است، نگریستی.
هوش مصنوعی: به دلیل بارش فراوان باران، باغ زمین مانند صدفی درخشان شده و دریا نمایان شده است.
هوش مصنوعی: ابر بهاری که در حال باریدن است، تمجید و ستایش خود را از پادشاهان و بزرگترها بیان نمیکند؛ چون کلمات و وصفهای او به دلیلی دیگر و در جایی دیگر است.
هوش مصنوعی: دو عاشق در حال لذت بردن از بهار زیبا و شراب دلنشین هستند، اما با ورود رمضان، این سکوت و آرامش به چالش کشیده میشود.
هوش مصنوعی: همین حالا به خاطر ترس از نگاه رقیب از هم جدا شوند، چرا که در میان آنها عنوان رمضان مطرح میشود.
هوش مصنوعی: اکنون از ترس نگاه حریف، از یکدیگر جدا شوند؛ چرا که این یکی از صحبت آن و آن یکی از صحبت این است.
هوش مصنوعی: عشقهای زیادی وجود دارد که میتوانی به این عاشقان ببازی، اگر این رقیب در میانت نباشد.
هوش مصنوعی: در روز اول ماه شوال میتوان خوردن را شروع کرد و روز آخر ماه شعبان، باید با خوردن وداع کرد.
هوش مصنوعی: هنوز در این دنیا زیباییها و لذتها وجود دارد، باید این زیباییها و احساسات خوش را به وجود خود و قلب و چشمهایمان منتقل کنیم.
هوش مصنوعی: از عشق و خوشی نمیتوان دست و دل خالی نگه داشت، اکنون که بلبل عاشق با صدای پرحسرتش نغمه سرایی میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره ناصح، که در زبان فارسی به معنای فردی است که نصیحت میکند و در اینجا به عنوان سمبل فضیلت مطرح شده، درخشان شود، همه جا از سر شوق و خوشی شاداب و پر از گل و لاله میگردد. به عبارتی، حضور او سبب سربلندی و زیبایی فضا میشود.
هوش مصنوعی: از کسی که زیباییاش مانند گل و لاله است، جامی پر از شراب به لالهستان بدهید، چرا که زیبایی او شایسته چنین عطری است.
هوش مصنوعی: بادهای وجود دارد که وقتی بوی آن در آسمان میپیچد، خوشبختی و سعادت به مراتب بیشتر از سیاره کیوان (زحل) را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: اگر قطرهای از زهر او بر زمین بریزد، همه گلهای سرخ از آن زهر زنده و پرافتخار میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که رازهای نهفته در دل نوشیدنی وجود دارد و تو از آن بچشی، تمام رازهای پنهان آشکار میشوند.
هوش مصنوعی: آیا نباید در نظر بگیریم که اگر فرمانروایان در کارهایشان به نصیحت گوش ندهند، از آنجا که مسبب مشکلات و ناکامیها میشوند، ممکن است دچار افت و قهری شوند؟
هوش مصنوعی: شخصی که در برابر او قرار دارد، کسی است که با وجود کمی سن و داشتن ویژگیهای ظاهری خاص، تجربهای در عشق ندارد. او هیچگونه احساسی مشابه عاشقان ندارد و فقط فریاد و نالههایی سر میدهد.
هوش مصنوعی: گاهی از داراییها و ثروتهایت صحبت میکند، گاهی از جشن نوروز و زیباییهای آن میگوید، گاهی داستان وصال و دیدار را نقل میکند و گاهی هم از دوری و جدایی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در چهره زردی که نشان از رنج دارد، از طرفی دور از آفت و مشکلات، به عقب برمیگردد و از آنجا خالی از کمبود و نواقص به جلو نگاه میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که شخصی نه از جنس صلصل (آب زلال) است و نه از نوع بلبل، اما مانند هر دوی آنها ناله و آواز سر میدهد. به عبارت دیگر، او در ظاهر به چیزی شبیه است ولی حقیقت او متفاوت است.
هوش مصنوعی: اگر گوش و لب به لحن و ناله مهربان هستند، پس چرا مهمان به خانه آزادگان نمیرود؟
هوش مصنوعی: وقتی که درون خود، فضیلت و شرافت را از دشمنان تشخیص میدهد، هر عاشق هم در دل خود تصور و گمانی دارد.
هوش مصنوعی: مطابق با این بیت، صدا و آهنگ این موضوع نشاندهنده رونق و زیبایی توست، گویی آنچه که در اینجا گفته شده، یک ادعاست و این موضوع خود دلیلی بر آن است.
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی او باعث شده که بدنش از خاک آلود و کثیف فاصله بگیرد، و غذایی که میخورد همان باد دهانش است.
هوش مصنوعی: بخاطر دلیلی که باعث میشود همه به او احترام بگذارند و بوسه دهند، غمی که در دل او وجود دارد، در سراسر جهان منتشر شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که صبحگاهان شرق مانند یک جایگاه پر نشاط به سر و صدا در میآید، در نتیجه صدای آن به آسمان و کهکشانها میرسد و از این ایوان بلند میشود.
هوش مصنوعی: هر وقت بهار میآید، هیچ چیزی از عاشقی بهتر نیست. پس به جای صحبتهای دیگر، همه توجهت را به عشق معطوف کن و از موسیقی نای لذت ببر.
هوش مصنوعی: بهار زیبا و لبان دلبران شیرین که لبانشان را به لبان بوسه ای از عشق نزدیک کردهاند، دلنشین هستند و نشانهای از جذابیت و فریبندگی را به همراه دارند.
هوش مصنوعی: شراب در دست و گل در برابر چشمانم و دوستی که همدم شراب است، باعث شده است که دردی که از جدایی دارم، درمان شود.
هوش مصنوعی: زمانی که شاخههای نرم و سبک را سنگین کنند، باید سرودهای لطیف و نوشیدنیهای ارزشمند همراه باشد.
هوش مصنوعی: اگر به کسی که به او نگاه کنی مثل خضر (شخصیتی در ادبیات و اساطیر که نشاندهنده زندگی و جاودانگی است) تبدیل شوی، او هم با تو مانند چشمه حیات خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به جان خود بها بدهی، میتوانی سه بوسه از لبان او را به دست آوری، اما آیا تا به حال شنیدهای که بازرگانان به خاطر چیزهای ناچیز چقدر ارزان میفروشند؟
هوش مصنوعی: چنانچه از سرزمین ترکها انسانی برآید، همیشه سرزمین ترکستان شاد و آباد باشد.
هوش مصنوعی: آیا نیکو بودن نظام خلافت باعث میشود که دلها از آسیبها و آزارها در امان باشد؟ اگر کسی به این نظام دل ببندد، از هرگونه خسارت در امان خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیبایی خاندان پیامبر و بزرگی اهل مقام و شرف چنان است که هر نام دیگری که به شرف اشاره کند، ناقص و ناکافی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: رهبری و امامت، پایه و اساس نظم جامعه است که از نسل به نسل ادامه یافته و به خاطر قابلیتها و هنرهای برجستهاش، بر دیگران پیشی دارد.
هوش مصنوعی: علی بن جعفر از افراد فرهیخته و عادل است که در علم، اخلاق و ایمان مشابه علی (علی علیهالسلام) میباشد.
هوش مصنوعی: اثر و ثمرهای که از موفقیت او به دست آمده، سبب شده است که هفت سرزمین با فضیلت به زیبایی و هماهنگی درآید و چهار رکن اصلی به واسطه او شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: پیامبر در اخبار و احادیث به مقام و منزلت خود اشاره کرده و در قرآن نیز به فضائل و ویژگیهای او اشاره شده است.
هوش مصنوعی: سخنان او برای هر فرد دانایی الگو و نمونه است و نوشتههایش راهنمایی برای کسانی است که علم کمتری دارند.
هوش مصنوعی: بدان که به دلیل رفتار نادرست رعیت، ظلم و ستم به وجود آمده و با این نگارش، نشان داده میشود که عدالت از طریق رعایت حقوق مردم برقرار و آباد خواهد شد.
هوش مصنوعی: ستاره به آسمان احترام میگذارد و با نشان دادن خود، به فلک فرمان میدهد که چه باید کند.
هوش مصنوعی: مانند زنی که در حال خشم و طغیانی است، چرا وقتی روحش آزاد میشود، آن طغیان بر او اثر نمیکند؟
هوش مصنوعی: من از مرکب او شگفتزدهام که چطور قلم توانسته است شکلی مانند کوه به خود بگیرد و اثری از باد بر آن ایجاد کند.
هوش مصنوعی: اگر در کنار یحموم و مانند شبدیز باشد، که همینطور است، مرکب برتر زمانه در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: پرویز به اندازه خود مقام و ارزش دارد و نعمان، به خاطر مقام و منزلتی که دارد، او را باید همراهی کند.
هوش مصنوعی: اگر این تیغ او نبود که از آب ساخته شده، پس چرا مانند آتش سوزان و دودی که از آن بلند میشود، به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: مرگ با عظمت و قدرتش هر لحظه به من میگوید: ای خدا، مرا از این تهدید نجات بده.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و درخشش خاصی اشاره دارد که همچون درخشانی در عمق دریا، یک ویژگی بارز است. به نوعی میتوان گفت که این زیبایی در تمام طول سال ثابت و مشهود است و مانند گوهری در قعر دریا، ارزش و زیبایی خاصی دارد که از سویی به سویی دیگر قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: مقدار زیادی از کمک و پیروزی به دلیل وجود آن گوهر خاص است و این ارزش آنقدر زیاد است که حتی به صد هزار قران هم نمیتواند از عمان استخراج شود.
هوش مصنوعی: در جنگ، حتی اگر همه گلها به خون رنگین شوند، در زمان صلح وضعیت به مانند سبزهها در فصل بهار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در روز مبارزه، همانطور که لباس به فرد هویت میبخشد و نامه با عنوانش مشخص میشود، داشتن یک سپر و استقامت در برابر دشمن از اهمیت زیادی برخوردار است.
هوش مصنوعی: اگر در جنگ، تیر زره را بشکافد و مغز را تحت تاثیر قرار دهد، عجیب نیست؛ زیرا این تیر نیز به نسبت خود با زره و مغز درگیر است.
هوش مصنوعی: در زمانهای که او در سایه سیاست خود در صحنه نبرد قرار دارد، امنیت و آرامش برقرار است و خود او نیز از ترفندها و فریبها در امان است.
هوش مصنوعی: به وسیله ضربه او، مانند زره خرد و تکه تکه میشود. همچنین، وقتی صحبت از راز و اسرار میشود، روز جنگ به خواب و آرامش تبدیل میگردد.
هوش مصنوعی: ای عشق تو، در دل این دنیا چه شگفتآور است! ای شکوه تو، بر فراز ستارههای آسمان چقدر دلفریب است!
هوش مصنوعی: به دلیل احترام به مقام و سلطنت، با هدف برقراری نشاط و خوشی، مسیر خود را به سمت او شکل دادهای و در کنار آن، امنیت و محافظت را نیز در نظر گرفتهای.
هوش مصنوعی: برای خدمت به تو، آسمان مانند یک خدمتکار عمل میکند و در روزی که تو میروی، زمان بهخوبی رهبریات میکند.
هوش مصنوعی: هوای عالم پر از عطرهای خوشبو و دلانگیز میشود و زمین نیز با گلها، لالهها و ریحانهای زیبا آراسته میگردد.
هوش مصنوعی: بادها به خاطر تو بر افرازنده هستند و کوهها به خاطر بخت تو در حیرتاند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته باد را به شکلی محسوس ببیند و هیچکس هم نتوانسته است بگوید کوه چه شکلی دارد.
هوش مصنوعی: با تابش زیبایی تو، گلها از خارها شکوفا میشوند و با وجود تو، لالهها از سینههای سخت و محکم زمین سر برمیآورند.
هوش مصنوعی: زمانی که به مقام و جایگاهی بالا دست پیدا کنی، سعادت و خوشبختی تو بیشتر خواهد شد، مانند تابش آفتاب در فصل جوزا و نور ماه در زمان سرطان.
هوش مصنوعی: حضور و توجه خداوند در هر لحظه از زندگی برکت و نعمت است و در غیاب تو، هیچ اهمیتی برای چیزهای کوچک و ناچیز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که قصد من از سرنوشت، ستایش و تعریف از مجلس تو باشد، به خوبی است که یکی از شعرهایم را به دیوان شعر خود اضافه کنم.
هوش مصنوعی: مادحان و ستایشگران بسیاری از من تعریف میکنند، اما تنها طبیعت و ذات من توانایی مدح و توصیف کمالات تو را دارند.
هوش مصنوعی: کلید کعبه به شیبانیان سپرده شد، اما بنی هاشم از آنان برتر و بزرگتر هستند.
هوش مصنوعی: سخن نماد روح و وجود انسان است و شعر نیز نمایانگر روح سخن است. از این رو، سخن و شعر به هم مرتبطاند و به نوعی پیوندی بین آنها و خود انسان برقرار است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلانگیزی و شادابی را تجربه کنی، این نتیجه را در نظر بگیر و اگر به دنبال لطافت و آرامش روح هستی، این شعر را بخوان.
هوش مصنوعی: در زمانی که درباره تو صحبت میکنم، کلمات من به اندازه کافی خوب نیستند و تنها سخنان شیوا و دلنشین یک شاعر بزرگ مانند مسعود سعد بن سلمان میتواند حق تو را ادا کند.
هوش مصنوعی: همواره که زمین ثابت است، مانند نقطهای در مرکز یک پرگار، دور آن میچرخد و حرکت میکند.
هوش مصنوعی: تو مانند یک جرم آسمانی، با ارزش و برجسته هستی و مانند چرخ فلک، عمر تو نیز بیپایان خواهد بود.
هوش مصنوعی: ستاره به خاطر احترام و مقام والای تو، در پیوند زمانه با تو عهدی بسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.