فروغ لاله و بوی گل و نسیم سمن
بتان شدند و بتان را دماغ و دیده شمن
شمن به بتکده به کز نگار و نقش بهار
چمن به بتکده ماند چمانه گیر و چمن
بسوز خرمن اندیشه را که در نوروز
صبا همی زبر گل زگل زند خرمن
اگر به روز ندیدی بر آسمان پروین
به بوستان گذر و در نگر به شاخ سمن
گل سپید و گل لعل بر چمن گویی
یکی سهیل یمن شد یکی عقیق یمن
به هر کجا رسی از خوید سبز و لاله لعل
پر از عقیق و زمرد شده است پیرامن
اگر زبرجد سبز است دشت را چادر
پر از جواهر لعل است کوه را دامن
در این هوای لطیف این صبای مشک افشان
به من نمود که مشک از چمن برند به من
(به خون خضاب که کرده است لاله را رخسار
اگر در ابر بهاری نبود دیده من)
مگر خزینه بهمن در ابر بهمن بود
که از گریستن چشم ابر در بهمن
زگونه گونه ظرایف زنوع نوع طرف
شده است طرف چمن چون خزینه بهمن
همه دیار و دمن روضه های رضوان گشت
بدین بهار زآرایش زمین و زمن
چگونه نوحه نمایند عاشقان عرب
چو جای نوحه نیابند در دیار و دمن
میان ابر سیه نور برق را گویی
فرشته ای است مگر در لباس اهریمن
خروش رعدش از نور برق پنداری
همی ز عشق منیژه فغان کند بیژن
چمن نه روم و عدن شد در او چرا باشد
به رزمه دیبه رومی به توده در عدن
زگل میانه باغ و زلاله دامن راغ
پر از چراغ و پر از مشعله است بی روغن
زراغ گشته به هر جانبی یکی جنت
ز باغ کشته به هر گوشه ای یکی گلشن
اگر به گلشن و جنت همی وطن طلبی
به راغ ساز مقام و به باغ گیر وطن
صفات حسن چمن گر چو من نخواهد گفت
زبان زبهر چه آهیخت در چمن سوسن
زجور جامه بدرند و از فراق بتان
مراست جور چرا گل درید پیراهن
اگر نه خاطر من شد به مدح سید شرق
چراست شاخ گل نو به غنچه آبستن
حمایت و کنف دین و مجد مجدالدین
رسوم و عادت او دین و مجد را مامن
جلال آل پیمبر علی بن جعفر
که ذات کامل او چون علی است در هر فن
یگانه ای که دو دستش به یک عطا بدهد
هزار فایده با صد هزار پاداشن
سپهر منقبتی کافتاب روشن جرم
ز رای روشن او گشت بر فلک روشن
ستاره مرتبتی کز کمال خلعت او
در این زمانه برهنه نماند جز سوزن
زمانه منزلتی کز نهیب او پوشد
سپهر گرچه بلندست هر شبی جوشن
مزین است به ایام او زمان و زمین
مشرف است به اوصاف او سخا و سخن
ز عشق خدمت او شوق پیش هر خاطر
ز شکر نعمت او طوق گرد هر گردن
چو سال و مه اثر بر او به هر موضع
چو روز و شب خبر جود او به هر مکمن
(به عزم خدمت او جای جسته در تن جان
به نظم مدحت او فخر کرده جان بر تن)
زحرص مدحت او ماند نفس عاشق نطق
ز شوق خدمت او ماند روح جفت بدن
زهی به خلد روان کرده بر ثنات زبان
روان فاطمه و حیدر و حسین و حسن
نه ای رسول و کلام تو در مصالح شرع
همه چو معجزه مستبدع است و مستحسن
خدای عزوجل در دهن نهاد زبان
از انکه رهگذر مدحت تو بود دهن
(دهد عطای تو بیمار آز را صحت
نهد سخای تو درد نیاز را روغن)
تویی زمانه فضل و تویی نشانه عدل
تویی برات امید و تویی نجات محن
مگر که دشمن و زر در بر تو یکسانند
که هست روز نشاط تو هر دو را شیون
ز بهر دوستی زر ثنا نیافت بخیل
وگرچه نیست کسی در جهان ثنا دشمن
ثنا دلیل بود بر بقای ذکر جمیل
کری کند که ثنا راسخی خرد به ثمن
چو ذکر شکر نه حاصل کند چه زر و چه خاک
چو نام مدح تو (نه)باقی بود چه مرد و چه زن
تویی که تخم ثنا در جهان پراکندی
چو ارتیاح تو اندر سخاست بپرا کن
به نعمت تو همی بی غمی رسد ز فلک
به حرمت تو همی ایمنی بود ز فتن
ز خون ناب همی مشک ناب داند کرد
نسیم خلق تو در ناف آهوان ختن
و گرنه از قبل کشتن عدوت بود
ز عشق بخشش تو جمله زر شود آهن
چه راحت است خرد را ورای مدحت تو
چه نعمت است لب طفل را ورای لبن
ز بهر ناصح و حاسد تو را به کار شوند
وگر نه کی بود اندر جهان سرور و حزن
به خشم و حلم تویی مثل آسمان و زمین
از این شده است زمین رام و آسمان توسن
کنون که لشکر بلبل گرفتن منزل باغ
به باغ و راغ و لب جوی به بود مسکن
ز چشم نرگس و زلف بنفشه و رخ گل
بهار تازه چو بتخانه کرد هر برزن
به چشم جود تو گرچه جهان ندارد قدر
در این بهار یکی چشم بر جهان افکن
به روی نرگس مخمور خور شراب چو گل
که چشم نرگس مخمور باز شد روشن
چو بحر گشت زمین از هوای لولو بار
چو روم گشت چمن زین صبای دیبا تن
قبای سبز سهی سرو بین و باده طلب
زآفتاب قباپوش و سرو سیم ذقن
تو را به هر نظری دولتی است از گردون
تو را به هر نفسی منتی است از ذوالمن
کرا ستاره مثال بلا نبشت بدر
کرا زمانه نهال جفا نشاند بکن
ز جام جاه و شرف باده امید بچش
به تیغ جود و عطا گردن نیاز بزن
همیشه تا شکن زلف دلبران باشد
مباد جز همه در پشت دشمنانت شکن
گشاده چشم به رویت ستاره مسعود
نهاده گوش به امرت زمانه توسن
قرین ناصح تو نعمت و نشاط و طرب
رفیق حاسد تو نردبان و دار و رسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای بهار و تاثیر آن بر طبیعت و دل انسانها میپردازد. شاعر از فضای دلانگیز چمن و گلها، بوی خوش سمن، و شکوفایی طبیعت در فصل بهار صحبت میکند. او به توصیف زیباییهای طبیعی و عواطف انسانی در برابر این زیباییها میپردازد و از عشق و محبت به شخصیتهای بزرگ مثل سید شرق و علی بن جعفر یاد میکند. بازی خیالی در ابرها، نور و رعد و برق، و زیباییهای باغ و بوستانها، همگی تصاویری از شکوفایی زندگی و امید را در ذهن خواننده تداعی میکند. شاعری که تحت تاثیر بهار و زیباییهای آن، عشق و محبت را در قلبها زنده میکند و به فضیلتهای انسانی و روحانیت میانجامد. این شعر به نوعی تجلیل از فضل و ارزشهای انسانی در کنار زیباییهای طبیعی است.
هوش مصنوعی: نور زیبای لالهها و عطر گلها و نسیم خوش سمن در فضا پراکنده شده است و این زیباییها به گونهای است که مانند مجسمههای زیبا حس و حال تازهای به انسان منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: در این شعر به زیباییهای طبیعت و هنر معشوق اشاره شده است. شاعر به مکانی میرود که پر از جلوههای زیبای گلها و نقش و نگارهای بهار است. در اینجا، او به دنبال جذب زیباییها و لذت بردن از آنهاست. به طور کلی میتوان گفت که شاعر به تماشای زیباییهای طبیعی و هنری میپردازد و از محو شدن در آن لذت میبرد.
هوش مصنوعی: ای کاش فکر و اندیشهام را بسوزانم، زیرا در بهار صبا، نسیم بهاری از لابهلای گلها میوزد و زندگی دوبارهای را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: اگر در روز روشن نتوانستی ستارههای پروین را ببینی، به باغ برو و به گلهای سمن نگاه کن.
هوش مصنوعی: در میان چمنزار، گل سفید و گل قرمز گویی با هم یکی شدهاند، همچون ستارهای درخشان از یمن و همچنین سنگی قیمتی از یمن.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، سرزمین پر از زیبایی و رنگارنگی است، با سبزهها و گلهای لاله و سنگهای قیمتی مثل عقیق و زمرد در اطراف شما.
هوش مصنوعی: اگر دشت را زبرجد سبز رنگ تصور کنیم، کوهها دامندار هستند و از جواهرهای قیمتی چون لعل زینت یافتهاند.
هوش مصنوعی: در این هوای دلانگیز و عطرآگین، نسیم خوشبو به من نشان داد که عطر مشک از چمن به سوی من میآید.
هوش مصنوعی: اگر لاله رخسارش را به خون رنگین کرده باشد، اما چشمان من در ابر بهاری نباشد، باز هم تماشای زیبایی او برایم آسان نیست.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است خزانه نعمتهای زمستانی بهمن در ابر بهمن وجود داشته باشد، که به خاطر بارش اشکهای ابر در فصل بهمن این همه نعمت جاری شود؟
هوش مصنوعی: از چهرهها و زیباییهای مختلف مانند گیاهان و گلها در کنار هم، فضای چمن به مظهر زیبایی و خرمی تبدیل شده است، مانند خزانهای پر از نعمت و خوشایند در بهمن.
هوش مصنوعی: بهار با زیباییهایش همه جا را به باغهای بهشتی تبدیل کرده است. زمین و زمان در این فصل به شکوفایی و زینت پرداختهاند.
هوش مصنوعی: عاشقان عرب چگونه میتوانند اندوه خود را ابراز کنند وقتی که در سرزمین و مکان خود جایی برای ابراز این احساسات نداشته باشند؟
هوش مصنوعی: در دل ابرهای تیره، نور برق مانند فرشتهای به نظر میرسد، اما در واقع ممکن است در قامت موجودی شیطانی باشد.
هوش مصنوعی: صدای رعد را به نور برق شبیه میداند و این فکر را دارد که این صدا از عشق به منیژه است که بیژن را به فریاد وا میدارد.
هوش مصنوعی: چرا در باغ عیشی که در آن بهشتی وجود دارد، نباید به جاذبههای زیبای آن توجه کرد؟ این دیبای زیبا که به تودههای خوشبو معطر است، نشاندهندهٔ زیبایی و لذتهای آن جاست.
هوش مصنوعی: در میان گلهای باغ و در دامن روشناییِ چمن، نور و شعلهور زیاد هست، اما بدون روغن.
هوش مصنوعی: در هر سو نگاه میکنی، بهشت و باغی وجود دارد که در هر گوشهاش، گلی خوشبو و زیبا رشد کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال سرزمین خوشبختی و بهشت هستی، با عشق و تلاش در میدانی فعالیت کن و به جایگاه واقعی خود در زندگی دست پیدا کن.
هوش مصنوعی: اگر چمن بخواهد، به زیباییهای خود با زبان صحبت میکند؛ اما گلی مانند سوسن از آنچه در چمن دیده، تنها آهی میکشد.
هوش مصنوعی: از ناراحتی ناشی از پوشش زشت و دوری از معشوقان، این درد را تحمل میکنم. چرا یک گل زیبا، پیراهن من را پاره کرد؟
هوش مصنوعی: اگر دل من به ستایش پیشوای شرقی مشغول نیست، پس چرا گل تازهای در حال شکفتن است؟
هوش مصنوعی: حمایت و پشتیبانی از دین و اعتبار مجدالدین، آداب و رسوم او نیز به عنوان مامن و پناهگاهی برای دین و اعتبارش به حساب میآید.
هوش مصنوعی: جلال آل پیغمبر علی بن جعفر، دارای ویژگیهای کامل و بینظیری است که او را در هر زمینهای شبیه علی (علی بن ابیطالب) میسازد.
هوش مصنوعی: تنها کسی که با دو دستش یک نعمت را بخشد، هزاران منفعت و صدها هزار پاداش خواهد داشت.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر فضیلت او مانند خورشید درخشان شد و در نتیجه، زمین هم به واسطهی هوش و درایت او، روشن و تابناک گردید.
هوش مصنوعی: در این دنیای امروز، هیچ چیز از زیبایی و کمال برجستگی خاصی برخوردار نیست جز یک سوزن که به نوعی نماد کوچک و ناچیز است.
هوش مصنوعی: دوران به قدری قدرت دارد که با صدای بلندش، حتی آسمان را که هر چه بالاتر باشد، میپوشاند.
هوش مصنوعی: زمان و زمین به زیباییهای او آراستهاند و به ویژگیهای او از دیانت و کلام نیز گواهی میدهند.
هوش مصنوعی: از عشق او همیشه در دلها شوق و اشتیاق وجود دارد و نعمتهای او همچون طوقی بر گردنها میدرخشد.
هوش مصنوعی: هر سال و ماه به طرز مشخصی بر او تأثیر میگذارد و در هر موقعیتی، مانند روز و شب، خبری از بخشندگی او در هر جا وجود دارد.
هوش مصنوعی: من با هدف خدمت به او در بدنم جا گرفتهام و به خاطر ستایش او، جانم به تنم افتخار میکند.
هوش مصنوعی: به دلیل عشق و حرص برای ستایش او، نفس عاشق درگیر شده و نمیتواند صحبت کند. همچنین، روح او به خاطر عشق به خدمت او، در کنار جسمش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: بهشت را به خاطر ستایشهای زبانی که فاطمه، علی، حسین و حسن انجام دادهاند، شگفتانگیز و زیبا میدانم.
هوش مصنوعی: ای پیامبر، سخنان تو در مسائل دینی همچون یک معجزه است که هم نوآورانه و هم پسندیده میباشد.
هوش مصنوعی: خداوند زبان را در دهان قرار داد تا بتواند از زبان مدح و ثنای تو سخن بگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر generosity و بخشندگی تو، شخصی که بیمار و نیازمند است بهبود پیدا میکند و در حقیقت، سخاوت تو به دردهایش آرامش میدهد.
هوش مصنوعی: تو فصل خير و فخر و نشانه عدالت هستی، تو مایه امید و نجات از مشکلات و سختیها هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی این معنا را منتقل میکند که اگر تو برای دشمن و ثروت ارزشی یکسان قائل باشی، روزی که باید شاد باشی، برای هر دو نفر بهانهای برای ناراحتی و شیون وجود دارد. در واقع، اگر نتوانی بین چیزهای خوب و بد تفاوت قائل شوی، هر دو میتوانند باعث آزار و ناراحتی تو شوند.
هوش مصنوعی: به خاطر دوستی، آدم بخیل هیچگاه ستایش و محبت زیادی دریافت نکرد، و حتی اگر کسی هم در دنیا وجود داشته باشد که بخواهد او را ستایش کند، دشمنانش به خاطر حسادت او را نمیپسندند.
هوش مصنوعی: ستایش نشاندهنده ادامهی یاد خداوند زیباست، چرا که ستایش عقل را بهخود جلب میکند و به ارزش والای آن میافزاید.
هوش مصنوعی: اگر یادآوری شکرگزاری نتیجه ندهد، نه طلا و نه خاک ارزش پیدا میکنند. وقتی نام تو در ستایش باقی نماند، چه مرد و چه زن، همه چیز بیمعنا خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو هستی که دانههای ستایش را در جهان پاشیدهای، بنابراین هر جا که راحتی تو در سخن میجوشد، آن را منتشر کن.
هوش مصنوعی: به لطف و نعمت تو، آدمی از نگرانیها رهایی مییابد و به خاطر حرمت و احترام تو، در برابر چالشها و مشکلات احساس امنیت میکند.
هوش مصنوعی: نسیم که از عطر دلانگیز تو میوزد، به مانند عطر خالص و ناب از خون. این نسیم با لطافت خاص خود، بوی خوشی را در دشتهای آهوان ختن منتشر میکند.
هوش مصنوعی: اگر از عشق و بخشش تو نبود، کشتن دشمنانم همچون طلا شده بود از قبل، در حالی که در واقع، آهن هستند.
هوش مصنوعی: چقدر آسان است که حکمت و عقل را فراتر از ستایش تو درک کنیم و چقدر خوشبختی است که لبان کودک به جای شیر، چیز دیگری را بچشد.
هوش مصنوعی: به خاطر نصیحتکننده و حسادتورزی که به تو میپردازد، تو را به عمل وادار میکنند و در غیر این صورت، در دنیا کیستی که فقط در شادی و اندوه بمانی؟
هوش مصنوعی: تو مانند آسمان و زمین هستی که یکی با خشم و دیگری با صبر و آرامش برخورد میکند. این دو ویژگی باعث شدهاند که زمین فرمانبردار و آسمان پرشکوه و پرحرکت باشد.
هوش مصنوعی: حال که بلبلان برای سکونت به باغها و کنار جویها هجوم آوردهاند، به نظر میرسد که زندگی در این مکانها زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: از چشم نرگس، زلف بنفشه و چهره گل، بهار زیبا همچون معبدی در هر کوچه و خیابان شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا در برابر کرم و بخشش تو ارزی ندارد، اما در این بهار، نگاهی به جهان بینداز.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی چشمان نرگس اشاره میکند و آن را با حالت مستی مقایسه میکند. هنگامی که چشمان نرگس باز میشوند، نور و روشنی خاصی را به ارمغان میآورند، درست مانند زمانی که گلها تحت تأثیر شراب قرار میگیرند و جلوهای خاص پیدا میکنند. این تصویر به نوعی افسون و جذابیت طبیعت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین مانند دریا از نسیم لولو باران گرفته است، چمن نیز به مانند روم در اثر این نسیم نرم و لطیف شده است.
هوش مصنوعی: به زیر درخت سرو خوشقامت بنگر که قباهای سبز رنگ بر تن دارد و از خورشید بادهای بنوش، که آن سرو با ریش نقرهایاش، جلوهای خاص دارد.
هوش مصنوعی: هر نگرش و نگاهی که به تو میشود، نام و مقام بلندی دارد که از آسمان نشأت میگیرد. همچنین، هر نفس و لحظهای که میگذرد، لطف و فضل بزرگ خداوند شامل حال توست.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستارهای اشاره میکند که به نوعی شبیه به بلا و مشکلات است، و از ماه کامل (بدر) سخن میگوید که زندگی را زیبا کرده است. او نسبت به زمانهای که فقط رنج و ناراحتی را برای انسان به ارمغان میآورد، ابراز ناامیدی میکند و بیان میکند که این زمانه، به جای نیکی، کاشتن درد و جفا را در دلها به عمل میآورد.
هوش مصنوعی: از میخانه مقام و منزلت، جرعهای از امید بنوش و با شمشیر Generosity و بخشش، گردن نياز خود را به آسمان بزن.
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که در پشت دشمنانت، شکست و ناکامی وجود داشته باشد، بلکه همیشه باید مراقب بود که بر سر زلف دلبران دچار زخم و آسیب نشود.
هوش مصنوعی: چشمانم به روی تو باز است و ستاره خوشبختی را در نظر دارم، گوش فرا دادهام به فرمان تو که مانند اسب تندرو در زمانه پیش میرود.
هوش مصنوعی: دوستان خوب و مشاوران دلسوز باعث خوشحالی و نعمت در زندگیات میشوند، اما دشمنان و حسودان میتوانند مانند یک خطر جدی باشند که ممکن است به مشکلات و خطرات منجر شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.