بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی
به جولان و خرامیدن در آمد سرو بستانی
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی
به هر کویی پری رویی به چوگان میزند گویی
تو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی
به چندین حیلت و حکمت که گوی از همگنان بردم
به چوگانم نمیافتد چنین گوی زنخدانی
بیار ای باغبان سروی به بالای دلارامم
که باری من ندیدستم چنین گل در گلستانی
تو آهو چشم نگذاری مرا از دست تا آن گه
که همچون آهو از دستت نهم سر در بیابانی
کمال حسن رویت را صفت کردن نمیدانم
که حیران باز میمانم چه داند گفت حیرانی
وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی
کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی
طبیب از من به جان آمد که سعدی قصه کوته کن
که دردت را نمیدانم برون از صبر درمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بهار و زیباییهای آن میپردازد. شاعر به تجلی روح طبیعت در این فصل اشاره میکند و از شادی و طراوتی که بهار به ارمغان میآورد سخن میگوید. او به سروی در بستان اشاره میکند و از زیبایی و جذابیت معشوق خود، که به مانند آهوست، سخن میگوید. شاعر از حسرت و حیرت خود در توصیف حسن معشوق میگوید و به درد جانکاهش اشاره میکند که تنها با وصال معشوق برطرف میشود. در انتها، از طبیب میخواهد که به خاطر دردش، داستان را کوتاه کند زیرا راهی برای درمان جز صبر نمیبیند.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و این فصل زیبا باعث میشود که هر لحظه دل آدمی به باغی شاداب پرواز کند. در این زمان، هر پرندهای با نوای دلنوازش به رقص و آواز میپردازد.
هوش مصنوعی: گویی نسیم خوش نوروزی به دم عیسی دمیده شده است که باعث میشود خاک مرده جان دوباره بگیرد و زندگی و عطر تازهای به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: سرو زیبای باغ به رقص و تماشای خود پرداخته است. تو هم ای سرو روحانی، یک بار به خودت اجازه بده که در این فرایند رقص و جلوهگری شرکت کنی.
هوش مصنوعی: در هر کوچه و خیابانی، دختری زیبا مانند پری به بازی چوگان مشغول است، گویی تو هم مانند او زیبایی خاصی داری که میتوانی با زلفهای خود چوگان بسازی.
هوش مصنوعی: با ترفندها و هوش زیادی که دارم، هرگز نمیتوانم مانند این دختر زیبا و پرجذبه، برنده شوم.
هوش مصنوعی: ای باغبان، سروی زیبا و دلانگیز برای من بیاور، چون تا به حال چنین گلی در باغ ندیدهام.
هوش مصنوعی: تو همچون آهویی هستی که نمیگذاری مرا از دست بگذاری. تا زمانی که من نیز مانند تو از دست تو فرار کنم و به بیابانی بروم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چگونه میتوانم زیبایی تمامنشدنی چهرهات را توصیف کنم، زیرا وقتی به آن فکر میکنم، به شدت متحیر و سرگشته میشوم. کسی که در حیرت است، نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: اگر دل امیدی دارد، به وصال توست و اگر غمی در کار است، کنار تو به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: پزشک از من به ستوه آمده که سعدی، داستان را کوتاه کن زیرا نمیدانم چگونه باید دردت را درمان کنم و به جز صبر، راه دیگری وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.