بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت؟ که نمیدهی مَجالی
نه رَهِ گُریز دارم نه طریق آشنایی
چه غمْ اوفتادهای را که تواند احتیالی؟
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غَمِ روزگار گفتن
که شبی نَخُفته باشی به درازنای سالی
غَمِ حال دردمندان نه عجب گَرَت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چُنان اسیرِ عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت؟ بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی
که نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی
دگر آفتاب رویت مَنِمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بِشِکست چون هلالی
خَطِ مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلمِ غبار میرفت و فرو چکید خالی
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چُنین جمالی



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع عشق و فراق میپردازد و از احساسات عمیق خود در این زمینه سخن میگوید. وی به شدت از جدایی معشوق رنج میبرد و نمیتواند از آن فرار کند. تمامی زندگیاش در انتظار وصال معشوق سپری شده و بر این باور است که تحمل این فراق تنها با امید به وصال ممکن است. شاعر همچنین به غم و درد دیگران اشاره میکند و میگوید که اگر کسی به غم او توجه نکند، طبیعی است، زیرا مشکل او عمیقتر از آن است که به سادگی بتوان به آن پرداخت. در پایان، او از زیبایی معشوق سخن میگوید و اعتراف میکند که نگاه کردن به چهره او برایش گناه محسوب میشود، چرا که زیبایی او بسیار زیاد و فراتر از توان توصیف اوست.
اوج گرفتن دیگر برای من کافی است؛ چرا که دیگر توان خود را از دست دادهام و پر و بالی برای من باقی نمانده است، از دست تو چگونه میتوانم بگریزم وقتی به این اسیر عشق هیچ فرصت و مجالی نمیدهی.
انسان عاشق و درماندهای که چارهای داشته باشد، هیچ اندوهی ندارد، اما من نه راه فرار از عشقت را دارم و نه میتوانم راهی جهت دوستی و آشنایی با تو بیابم.
تمام عمر و روزگار زندگیام در دوری از تو گذشت، اما اگر هنوز احتمال دارد که در قیامت به وصال تو برسم، تحمل آن (سپری شدن عمر) همچنان آسان است.
اگر آدمی امید داشته باشد که بالاخره روزی به وصال معشوق خواهد رسید به راستی بسیار زیبا و دلنشین است که تمام عمرش در دوری از معشوق، صبور و شکیبا باشد(تمام عمر بار فراق را تحمل کند).
تویی که نتوانستهای شبی را که بلندای آن به طول یک سال است، بیدار باشی، چه نتیجهای دارد که از غم روزگار برایت بگویم.
عجیب نیست اگر نسبت به حال انسانهای عاشق بیتفاوت هستی و غم آنها را نمیخوری، چرا که در تمام عمر چنین حالی را تجربه نکردهای.
با من حرفی بزن که چنان در دام محبت تو گرفتار آمدهام و چنان سرگرم و مشغول تو هستم که دیگر یادی از خویشتن نمیکنم.
ای قیامت (=معشوق) چرا نشستهای؟ برخیز و نشان بده قامت بلند و متناسب خود را ، قامتی که سراسر متناسب و به اندام است، برخلاف سرو بوستان که هیچگونه تناسبی ندارد!
چرا که مجلسِ سماع و رقص و پایکوبیِ امشبِ ما مجلسی نیست که دف با ضربهای و ساز بربط با گوشمالی از دست نوازنده، راحت شود(مجلس امشب ما تا دیر وقت برقرار است).
دیگر چهرهی همچون آفتابت را به آسمان نشان مده، چرا که ماه از شدت شرمساری خمیده و هلال گشت.
موهای خوشبو و ظریف صورتت و محل قرار گرفتن خالت چنان متناسب و هماهنگ است که گویی از قلمی که در حال نگارش خط غبار است، خالی فرو چکیده است.
سعدی! تو نیز دیگر این مطلب را نگو که نگاه کردن به چهرهی زیبارویان گناه است، در واقع نگاه نکردن به چنین چهرهای زیبا گناه است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دم حق دمید در ما، دم فضل لایزالی
چه مبارک است این دم ز جناب فضل عالی
چو جناب ذوالجلالت همه بر کمال دیدم
گنه است اگر نگویم که تو ذات ذوالجلالی
صنما ز طرف برقع رخ همچو ماه بنما
[...]
به هواست برق امشب بطلب پریّ و بالی
قدمی بساز از سر نو گرت مجالی
بلی ای طبیب گفتی که علاج هجر وصلست
چه کنم به درد حرمان که ندارم احتمالی
به سیاهچال هجران شبی ار به روز آری
[...]
عجب آمدم که آمد ز تو مژدهٔ وصالی
که به عمر خود ندادم به وصالت احتمالی
بنما رخ ار چه شاهی ز حجاب طره گاهی
که شبی به روی ماهی نگرم ز بعد سالی
به تو زیید ار که خوبان به رخت شوند قربان
[...]
بخیال ماه رویت بودم ز ضعف حالی
که ز ماه نو به خاطر برسد تو را خیالی
حرکات چشم مست و خط سبزت این نماید
که بسبزه زار جنت بچمد همی غزالی
برخت ز خط و خالت بنوشته کلک قدرت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.