یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی
نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان
این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی
دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
جز در این نوبت که دشمن دوست میپنداشتی
خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم
گرچه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی
همچنانت ناخن رنگین گواهی میدهد
بر سرانگشتان که در خون عزیزان داشتی
تا تو برگشتی نیامد هیچ خلق اندر نظر
کز خیالت شحنهای بر ناظرم بگماشتی
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی
هر دم از شاخ زبانم میوهای تر میرسد
بوستانها رست از آن تخمم که در دل کاشتی
سعدی از عقبی و دنیا روی در دیوار کرد
تا تو در دیوار فکرش نقش خود بنگاشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مضمون جنگ و صلح پرداخته و از عهد شکنی و بیوفایی یاد میکند. او به رابطهای که بین خود و معشوقهاش بوده اشاره دارد و بیان میکند که این رابطه رو به تنش و نبرد رفته است. شاعر از دوستانی یاد میکند که به دشمنی تبدیل شدهاند و از احساسات و یادهایی که در دلش دارد، سخن میگوید. در نهایت، شاعر نشان میدهد که هرچند کمبودهای آن رابطه را میبیند، اما همچنان تمایلی به جنگ و جدل ندارد و به فکر آرامش و صلح است. با اشاره به خلاقیت و آثار خود، به امیدواری و قدرت بیان احساساتش در زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: یادته که با من درگیر بودی؟ حالا تصمیم با تو هست؛ اگر میخواهی میتوانی دوباره جنگ کنیم یا آشتی کنی.
هوش مصنوعی: تو با شکستن وعدهها و پیمانها به دوستی مهربان آسیب زدی و این کار تو بدتر است از آنچه که فکر میکنی چون گمان میکنی که کار خوبی کردهای.
هوش مصنوعی: تو هیچگاه عادت نداشتی که دوستانت را دشمن بدانی، جز در این بار که تصور کردی دشمنان به جای دوستان هستند.
هوش مصنوعی: ذهنم اجازه نداد که حتی برای یک ساعت هم با تو بدرفتاری کنم، با اینکه میدانستم که تو به راحتی از یادم رفتهای.
هوش مصنوعی: ناخنهای رنگی تو هنوز نشان میدهد که بر روی انگشتانت، نشانی از خون عزیزانت داری.
هوش مصنوعی: وقتی تو برگشتی، هیچکس در نظر نمیآمد که از خیال تو کسی را برای مراقبت بر من بگمارد.
هوش مصنوعی: هر کاری که میخواهی انجام بده، زیرا ما هیچ خصومتی با تو نداریم. ما در جایی که شمشیرت را بلند کردهای، تسلیم نمیشویم.
هوش مصنوعی: هر لحظه از کلام من اندیشهای تازه و دلنشین به وجود میآید. باغهای سرسبز زندگی نتیجهی آن امید و زحمتی هستند که در دل کاشتم.
هوش مصنوعی: سعدی از گذشت زمان و دنیای فانی یادآوری میکند که تو باید در دیوار فکر و اندیشهات، تصویر خود را بر جای بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رفتی و چون زلف خود در آتشم بگذاشتی
نام من بر آب چون خط بر سمن بنگاشتی
بیگناهی نانموده رخ ز ما برتافتی
بی خطائی نانهاده دل ز ما برداشتی
همچو خورشیدی که باری از در ابر و دمه
[...]
ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی
تا به پیش عاشقان بند و فسون برداشتی
گه مثال و رمز گویی گه صریح و آشکار
تخم را اندر زمین ریگ ما چون کاشتی
ای زمین ریگ شرمت نیست از انبار تخم
[...]
کاشکی ما را جفا از پیشِ ما برداشتی
کز وجود ناقص ما ذره ای نگذاشتی
من بر آنم کز وجودِ من برون آرد مرا
در سر ِ هر کس به حد ِ او بود پنداشتی
سلطنت هم گر بدین طبل و علم بودی به حشر
[...]
خواستم بوسی ز لعلت دست پیشم داشتی
قصد کردم کت ببوسم دست و هم نگذاشتی
بوی خون میآید از چاه زنخدانت، بلی
بوی خون آید که چندین دل درو انباشتی
هر زمانم شاخ اندوهی ز دل سر بر زند
[...]
تا نقاب از روی شهر آرای خود برداشتی
صورت جان در خیال اهل دل بنگاشتی
نوبت شاهی بزن در ملک خوبی بهر آنک
رأیت حسن از زمین بر آسمان بفراشتی
نه خدا را بنده باشی نه رعیت شاه را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.