ترک من ترک من خستهدل زار گرفت
شد دگرگونه دگری یار گرفت
این که در کار بلای دل ما میکوشید
اثر قول حسودست که برکار گرفت
دل من آینهٔ صورت او بود و ز غم
آه میکردم و آن آینه زنگار گرفت
نه عجب خرقهٔ پرهیزم اگر پاره شود
بدرد دامن هر گل که درین خار گرفت
گر ز خاک در او میل سفر مینکنم
نبود بر من مسکین، که گرفتار گرفت
بوی این درد، که امسال به همسایه رسید
ز آتشی بود که در خرمن من پار گرفت
ای صبا، از چمن وصل نسیمی برسان
که ازین خانهٔ تنگم دل بیمار گرفت
با دل فارغ او زاری من سود نداشت
گر چه سوز سخنم در در و دیوار گرفت
اوحدی خوار گرفت از غم و من میگفتم:
خوار گردد که سخنهای چنین خوار گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج دل خود میگوید و به جدایی و تغییر در روابط عاشقانه اشاره میکند. او احساس میکند که عشقش او را خسته و دلتنگ کرده و به دلیل حسد دیگران، یار او تغییر کرده است. دل شاعر همچون آینهای است که عشق را در خود منعکس کرده، اما اکنون غم و زنگار بر آن نشسته است. او به مشکلات و دردهایی که از جدایی حاصل شده، اشاره میکند و از صبای معشوق میخواهد که پیامی از عشق به او برساند. در نهایت، اوحدی، شاعر، به ناامیدی و خرد شدن روح خود از غم و حسرت میپردازد و بیان میکند که حتی زاری او نیز بیفایده است.
هوش مصنوعی: دل شکستهام به خاطر جداییام از تو به شدت رنج میبرد و حالا که تو کسی دیگر را انتخاب کردهای، وضعیت عوض شده است.
هوش مصنوعی: این که تو در مشکلات و مصیبتهای دل ما تلاش میکنی، نتیجه حرف و حسادت کسی است که بر اوضاع ما اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: دل من مانند آینهای بود که تصویر او را نشان میداد، و به خاطر غم، آه و ناله میکردم. اما آن آینه به مرور زمان آلوده و کدر شد.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که لباس زهد و پرهیزکاری اگر پاره شود، زیرا هر گلی که در میان این خارها گرفتار شده، درد و رنجی دارد.
هوش مصنوعی: اگر از خاک بروم و به سفر بروم، به این دلیل نیست که من در این دنیا مسکین هستم، بلکه به خاطر گرفتاریها و مشکلاتی است که مرا در اینجا نگه داشتهاند.
هوش مصنوعی: بوی این درد که امسال به همسایه رسید، ناشی از آتشی است که در کشتزار من شعلهور شد.
هوش مصنوعی: ای وزنده، از گلزار خبر وصالی بیاور، که از این خانهٔ تنگ و کوچک، دلم به شدت ناراحت و بیمار شده است.
هوش مصنوعی: دل بیغصهاش تاثیری از زاری من نداشت، هرچند که صدای عصبانیم در همه جا طنینانداز شده بود.
هوش مصنوعی: اوحدی از غم و اندوه به شدت ناراحت و بیاحساس شده است، اما من در حالی که آن را میدیدم میگفتم: هر کسی با چنین سخنانی بیقدر و ارزش خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت
بختیار اوست برما که ترا یار گرفت
من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود
من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت
وقت آنست که از روزن ما در تابد
[...]
جوش سودا ز سرم عقل گرانبار گرفت
این چنین گل نتوان از سر دستار گرفت
چمن آرای مرا حاجت در بستن نیست
جوش گل راه تماشایی گلزار گرفت
ظلمت خط تو پیرامن رخسار گرفت
یا رب از آه که این آینه زنگار گرفت
می بیاور که خبر می دهد از فصل بهار
لطف آن سبزه که پیرامن گلزار گرفت
ترک یغما سپهش از نگهی هوشم برد
[...]
خجلت مشتری آن مه ره بازار گرفت
مهر و مه را به یکی جلوه خریدار گرفت
نقد کی نسیه کجا مفت نه چون گفت به چند
دل و دین همه بی درهم و دینار گرفت
بیش و کم جان به تن بنده و آزاد فزود
[...]
از رخت آیینه تا لذت دیدار گرفت
وز نگاه دگران جانب خود عار گرفت
خاک ره از قدمت رتبه گلزار گرفت
از تو گلهای چمن زینت دستار گرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.