گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است
رویم به روی محنت و لب بر لب غم است
ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم
رندی حریف ماست که بد نام عالم است
صد سیل فتنه آمد و گردی بر نخاست
قصر مراد ماست که موقوف یک نم است
اسلام نی، ز درد مسلمانیم به جاست
بازیچه ای به عادت طفلانه، محکم است
جز در کنار دوش ملامت نیارمید
این بی قرار دل، که جگر گوشه ی غم است
عرفی تمام لاف مسلمانی است، لیک
تا لب گشوده ایم به صد رنگ ملزم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات غم، رنج و ناپایداری زندگی میپردازد. شاعر از تضادهای زندگی یاد میکند؛ از یک سو به دنبال آرزوها و ماندگاری است و از سوی دیگر با درد و مصائب دست و پنجه نرم میکند. او اشاره میکند که در دنیا، نام نیک و مقامهای بلند تکیهگاههای واقعی نیستند و بیشتر به رندی و بدنامی عالم وابستهاند. شعر همچنین به تسلیم نشدن در برابر فتنهها و چالشها اشاره دارد و از مسلمان بودن به عنوان یک حالت عمیق و درونی یاد میکند، در حالی که در ظاهر به سرگرمیها و عادتهای سطحی پرداخته میشود. در نهایت، شاعر بیان میکند که لاجرم در کنار ملامت و غم زندگی میکند و از لاف زدن به مسلمانی میگوید در حالی که واقعیتها پیچیدهتر از آن هستند.
هوش مصنوعی: اگر سایهبان من گلخن باشد و یا اگر همانند جامی باشد که بر آن تکیه میزنم، باز هم به چهره دشواریها مینگرم و غم را بر لبانم حس میکنم.
هوش مصنوعی: ما بار سنگین شهرت نیک را به دوش نمیکشیم، چرا که همراه ما کسی است که در دنیا بدنام است و از هشیاری و زیرکی برخوردار است.
هوش مصنوعی: حوادث و مشکلات زیادی رخ دادهاند، اما قصر آرزوهای ما همچنان پابرجا و آرام است، به شرطی که یک قطره آب (عواطف و احساسات) بر آن نریزد.
هوش مصنوعی: ایمان واقعی ما به اسلام نیست، بلکه به خاطر درد و مشکلاتی است که مسلمانان با آن روبرو هستند. اسلام در واقع مثل یک بازی کودکانه است که هنوز جدی گرفته نشده، اما ما به آن محکم و پایبندیم.
هوش مصنوعی: این دل بیقرار من فقط در کنار دوش ملامت آرام میگیرد، چون او خود جگرگوشهی غم و اندوه من است.
هوش مصنوعی: عرفی میگوید که در ظاهر همه ادعای مسلمانی دارند و خود را به این عنوان معرفی میکنند، اما وقتی که صحبت به میان میآید، باید به گونهای رفتار کنند که نشاندهنده صداقت و تعهد واقعی آنها باشد. به عبارت دیگر، برای کسانی که در واقعیت به اصول اسلامی پایبند نیستند، گفتار و رفتار آنها باید نشاندهنده این باشد که فقط در حرف مسلمان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است
حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است
در عالم از فراغت خاطر اثر نماند
آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟
در مدت جوانی و در عهد کودکی
[...]
ای شاه بانوی ایران به هفت جد
اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است
بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر
شروان شه از کمال سلیمان دوم است
خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست
[...]
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
مقصود آفرینش عالم تویی از آنک
ذات مطهرت سبب نظم عالم است
هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است
[...]
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمیست
[...]
تا دور آفرینش و تا عمر عالم است
پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است
گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق
پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است
آدم تویی به نقد و گر ناقدی تو را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.