قویست دین محمد بآیت فرقان
چنانکه حجت سلطان به رایت سلطان
یمین دولت و پیراسته بتیغش ملک
امین ملت و آراسته بدو ایمان
ز خیر هرچه رسول خدای را خبرست
همی نماید از سایۀ خدای عیان
رسول گفت که بیغوله های روی زمین
مرا همه بنمودند از کران بکران
وزین سپس برسد دست و تیغ محمودی
بهر کجا بنمودند ازو مرا یکسان
همی درست شود آنکه مصطفی فرمود
کنون بحکم خدای از خدایگان جهان
عجب مدار تو زو این صفت که دولت او
خدای را غرضست و رسول را برهان
همیشه از قبل آفرین و خدمت او
خرد گشاده زبانست و کلک بسته میان
بیک سفر ملکانرا نبود جز یک فتح
وگر ببود ازو سود بود و بود زیان
سفر یکیست خداوند را و پنجه فتح
کزو نکرد یکی اردشیر و نوشروان
دزی گشاده که وهم اندر و بود عاجز
رهی بریده که دیو اندر و شود حیران
براند خسرو مشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج وی خجل ثهلان
یکی بیابان بود اندر آن نواحی صعب
که بود پهناش از رود سند تا هند آن
بطول و عرض همی کرد با سپهر مری
زبس نشیب همی بست با سقر پیمان
بروز از بر سر آفتاب چون آتش
بزیر پای بشب سنگریزه چون پیکان
بچاره بودی گر بودی اندر و نخچیر
به بیم رفتی گر رفتی اندرو شیطان
رهی شکسته تر از عهد مردم بیدین
درازتر زغم یار در شب هجران
بساطهاش همه سنگهای همچو خسک
نباتهاش همه خارهای چون سوهان
به خار غیبه ربودی درختش از حوشن
بلمس جامه دریدی گیاهش از خفتان
چنان قعیر که هنگام برگذشتن ازو
کسی ندید ز پیل بلند ، جز پالان
چنان گذشتی زو شاه خسروان گفتی
که باد مرکب او را گرفته بود عنان
ز موج آب چو بگذشت رایت منصور
فکند دولت او مر فتوح را بنیان
هم از نخست به شر ساوه برکشیده سپاه
یکی حصاری کش سر برابر سرطان
بپشت ماهی قعرش ، بماه کنگره ها
ز سنگ خاره مر او را قواعد و ارکان
بگرد خندق او بر دمیده بیشه ز رمح
چنان که غرم در آن بیشه نگذرد آسان
بساعتی بگرفت آن حصار و غارت کرد
خدایگان زمین خسرو حصار ستان
درونه سایر ماند و نه طایر از بر خاک
دو لک ز لشکر او شد بزیر خاک نهان
حصار دیگر بکواره شد که شاه عجم
بکندش از بن و یک ساعتش نداد امان
مرادش آنکه زیادت کند مر ایمانرا
بکفر و لشکر کفر اندر آورد نقصان
حصار دیگر برنه ، امیر او هردت
سپاه او قوی و گنج خانه آبادان
گرفت حصنش و پیلان و گنج او برداشت
حصاریانش مسلمان شدند پیر و جوان
دگر حصار مهاون که برجش از بالا
همی ببستی با چرخ آسمان پیمان
همی بنالد گفتی زمین و رنجه شود
ز بار بارۀ آن سنگپاره شارستان
بگرد خندق او بیشه ای که هرگز وهم
بدو درون نتواند شد از کران بکران
در او سپاهی محکم چو کوه و جمله چو ابر
ز تیزی آتش و از مره قطرۀ باران
ز جان خویش بپرخاش دست شسته همه
برزمگه بکف دست بر نهاده روان
فروغ تیغ یمانی بدیتشان به نبرد
شعاع داده چو بهرام در کف کیوان
بدان حصار درون لشکری قوی گر چند
فریفته شده و ایمن نشسته از حدثان
همی بگفت که : با من که بس بود به سپاه
به گنج خانه و پیلان آهنین دندان
چو دید رایت منصور شاه بر در حصن
فرو گرفت گریبانش ناگهان خذلان
به مغز ، قصد سر تیغ های آینه رنگ
به دیده قصد سر نیزه های خون افشان
نخست رزمی پیوست کز نهیب و شعاع
سپهر اخضر را باز داشت از دوران
همی زدندی شمشیر آهوان سرای
دو زلفشان به سمن بر همی زدی چوگان
حصار و نعمت از آن لشکر قوی بستد
بیک چهار یک از روز خسرو ایران
چو دید نصرت شاه زمانه و دانست
بدست او اجل خویش را بدید عیان
گریخت ، خویشتن اندر میان آب افکند
بکشت خویشتن و دیگران در آب روان
همی در آب فکندند خویشتن قومش
دو صد هزار فزون از رجال و از نسوان
وگرچه هست دگر من دگر نگویم از آنک
دراز گردد اگر گویم از فلان و فلان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قدرت دین محمد (ص) و تأثیر آن بر سلطنتها و ملتهاست. در آن، از فتحها و پیروزیهای فردی به نام محمود در جنگها سخن گفته میشود که تحت تأثیر دستورهای الهی و پیامبر عمل میکند. شاعر به نشان دادن عظمت و جلوههای قدرت خداوند و پیامبر در تحقق این پیروزیها میپردازد، و استفاده از تصاویری از نبردها و فتحهای بزرگ را برای تأکید بر این پیام به کار میبرد. او همچنین به سرنوشت شاهان و لشکریان کافر اشاره میکند که به خاطر نادانی و بیدینی خود، به زوال و نابودی میرسند، در حالی که پیروان دین محمد با ایمان قوی و اراده محکم پیروز میشوند. در نهایت شاعر به سرنوشت کسانی که در میادین نبرد میجنگند و جانیفزارها را به نمایش میگذارد، اشاره میکند که حتی در خطر و نابودی، به دنبال ایمان و پیروزی هستند.
هوش مصنوعی: دین محمد به اندازهای قدرت دارد که مانند پرچم سلطنت، بر حجت و دلایل سلطنت تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: راستین و درستکار در سرزمین خود، با قدرت و شایستگی، ملی را به خوبی اداره میکند و مورد اعتماد مردم است. او با ایمان و اعتقاد قوی، کشور را منظم و آباد میسازد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از طرف خدا پیامبرش به ما میرسد، به وضوح نشان دهندهی لطف و عظمت خداوند است.
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که همه جاهای دور و نزدیک روی زمین را به من نشان دادند.
هوش مصنوعی: سپس دست و شمشیر محمود به هر کجا که نشان دادند، به من نیز یکسان رسید.
هوش مصنوعی: همه چیز طبق فرمان مصطفی به خوبی اصلاح خواهد شد، زیرا اکنون به حکم خداوند از بزرگترین قدرتها و مقامات جهان است.
هوش مصنوعی: نگران نباش که این ویژگی عجیبی است، زیرا هدف او (دولت) به خاطر خدا و برای اثبات حقانیت پیامبر است.
هوش مصنوعی: همیشه قبل از اینکه کسی کاری انجام دهد، از نعمتها و خدمات او بهرهمند است. عقل انسان به خوبی میتواند صحبت کند، اما در دل او احساساتی است که غالباً پنهان میمانند.
هوش مصنوعی: در یک سفر به میان پادشاهان، تنها یک پیروزی وجود دارد و اگر هم چنین پیروزیای وجود میداشت، سود و زیان آن فرقی نمیکرد.
هوش مصنوعی: سفر به سوی خدا یکسان است و هیچکس، حتی اردشیر و نوشروان، نتوانستند آن را تغییر دهند.
هوش مصنوعی: دزدی باز شده است که در آن خیال و تصور وجود دارد. کسی که از مسیر درست منحرف شده، در برابر این دزد ناامید میشود و دیو درون او نیز در حیرت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: شاه مشرق را به سوی بیلارام برانید، زیرا در دورن این دژ، ثهلان به خاطر برج او شرمنده و خجالتزده است.
هوش مصنوعی: در آن مناطق دشوار، بیابانی وجود داشت که وسعتش از رود سند تا سرزمین هند گسترده بود.
هوش مصنوعی: مری، به خاطر عمق و وسعتی که داشت، با آسمان در گفتگو بود و از آنجا که در پایینترین نقطه قرار داشت، با دوزخ قرار و پیمان میبست.
هوش مصنوعی: با طلوع آفتاب، نور آن مانند آتش میدرخشد و زیر پا مانند سنگریزهها به نرمی مینشینند، همانند پیکانی که به سمت هدف پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا گرفتار میشدی و در بند مشکلات قرار میگرفتی، در چنین وضعیتی بیچاره میشدی. و اگر هم که از آنجا میرفتی، باز هم ممکن بود در راه تو صحنههایی از شیطان و وسوسهها را ببینی.
هوش مصنوعی: راه من، از پیمان کسانی که به دین اعتقاد ندارند، بیشتر و طولانیتر است، زیرا غم دوری یار در شب جدایی، مرا شکسته و آواره کرده است.
هوش مصنوعی: بساط او پر از سنگهایی است که مانند خاشاک هستند و نباتاتش همه خارهایی دارند که همچون سوهان میباشند.
هوش مصنوعی: درختی که در باغی سرسبز و دلنشین رشد کرده بود، به خاطر تلخی و درد دوری از وطن، چنان از آنجا رفته که صحنه زیبا و سرحالی را فراموش کرده است. گیاهش نیز از غم و اندوهی که بر او مستولی شده، دچار نقصان و رنج شده است.
هوش مصنوعی: چنان عمیق و بزرگ بود که وقتی کسی از کنارش میگذشت، هیچ چیز از فیل بلند جز زین آن دیده نمیشد.
هوش مصنوعی: تو به گونهای از کنار او عبور کردی که گویی باد بر مرکب او تسلط یافت و او را از حرکت بازداشت.
هوش مصنوعی: پس از اینکه پرچم منصور از میان امواج آب عبور کرد، دولت او بر پیروزیها و فتحهایش استوار شد.
هوش مصنوعی: در آغاز کار، سپاه شر را از سمت ساوه به حرکت درآورده و حصاری در برابر بیماری سرطان ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: در اعماق دریا، با وجود صخرههای سخت، یک رشته اصول و ساختارهایی وجود دارد که به ماهی کمک میکند تا در این محیط زندگی کند.
هوش مصنوعی: در حاشیهی خندق او بچرخ و به شکار برو، چنانکه صدای غرش در آن جنگل به راحتی شنیده نشود.
هوش مصنوعی: در زمانی کوتاه، آن دژ را گرفت و زمینداران را غارت کرد، همانطور که شاه زمینها دژها را تصرف میکند.
هوش مصنوعی: در دل زمین ماند که پرندهای بر خاک نیست و دو لک از لشکر او زیر خاک پنهان شدند.
هوش مصنوعی: دیگر دیوار دفاعی فرو ریخت و شاه غیر ایرانی قصد کرد که آن را از ریشه برکند و حتی یک لحظه نیز به آن مهلت نداد.
هوش مصنوعی: منظور این است که اگر ایمان به کفر افزوده شود، کفر و نیروهای آن دچار آسیب و نقصان خواهند شد.
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به دیوار و حصار نیست، فرمانده آنها بسیار قوی است و سپاهش نیز نیرومند و گنجینهاش پرفروغ و آباد است.
هوش مصنوعی: او در نهایت سپاهیانش را گردآوری کرد و با دلاوری پیروزی به دست آورد، به طوری که حتی جوانان و پیران در حصار او تحت تأثیر قرار گرفتند و به دین اسلام گرویدند.
هوش مصنوعی: شما دوباره دژی را میسازید که حتی با بلندیهای آسمان هم به او عهد و پیمان بستهاید.
هوش مصنوعی: گویی زمین در حال ناله است و از سنگینی بار آن سنگهای بزرگ در شهر به زحمت افتاده است.
هوش مصنوعی: به اطراف خندق او بگرد و تماشا کن که در این جنگل هیچ گاه خیال بدی نمیتواند به درون آن راه پیدا کند و به آنجا نزدیک شود.
هوش مصنوعی: در او نیرویی قوی و استوار مانند کوه وجود دارد و همه چیز در او مانند ابرها پراکنده و نرم است؛ او از شدت آتش و از باران همچون قطرههایی لطیف به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: از جان خود دل بکن و از هرگونه درگیری پرهیز کن، زیرا همه چیز را با دستان خودت به دست خواهی آورد و روح خود را برای این کار آماده کن.
هوش مصنوعی: تیغ یمانی در دست آنها مثل شعاعی درخشان است که به مبارزه میآید، مانند بهرام که در دستان کیوان قدرت نمایی میکند.
هوش مصنوعی: در درون آن حصار، گروهی قوی حضور دارند، هرچند که مغرور و آسوده خاطر به نظر میرسند و از خطرات غافل شدهاند.
هوش مصنوعی: او میگفت که با من در برابر سپاه و در کنار گنجینهها و فیلهای جنگی که دندانهای آهنین دارند، کافی است.
هوش مصنوعی: زمانی که پرچم شاه منصور را در مقابل دژ مشاهده کرد، ناگهان دچار شکست و ناامیدی شد.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از شور و هیجان و همچنین تضاد بین زیبایی و خشونت را نشان میدهد. شاعر به وضوح به تأثیرات قوی و عمیق محیط اطرافش اشاره میکند. تیزی و درخشش آینه به عنوان نمادی از زیبایی در کنار تیغهای خونآلود، نمایانگر مبارزات و دردهای زندگی است. این تضاد احساسی باعث میشود که انسان به تفکر و تعمق درباره سرنوشت و انتخابها واداشته شود.
هوش مصنوعی: ابتدا جنگی به وجود آمد که صدای رعد و برق و نور آسمان سبز، را از حرکت بازداشت.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویر زیبایی از دوستی و محبت به تصویر کشیده شده است. شخصی در حال استراحت و لذتبردن از زیباییهای یک مکان دلپذیر است و به نوعی حداکثر شادی را از دوستی و نزدیکی احساس میکند. اشاره به "شمشیر آهوان" و "چوگان" نشاندهندهی بازی و سرگرمی است، که همگی نمادهایی از عشق و دوستی هستند. در مجموع، این بیت فضا و لحظهای دلنشین از همگامی و شادابی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: حفظ و نگهداری از سرزمین و ثروت، به سربازان و نیروهای قدرتمند سپرده شده و در یک روز، آن را از پادشاه ایران گرفتند.
هوش مصنوعی: وقتی که پیروزی و موفقیت پادشاه را مشاهده کرد و فهمید که سرنوشتش به دست او رقم خورده، ناگهان مرگ خود را به وضوح دید.
هوش مصنوعی: او از خود فرار کرد و خود را در آب انداخت و به همین ترتیب جان خود و دیگران را در آب جاری گرفت.
هوش مصنوعی: مردم به تعداد بسیار زیادی از مردان و زنان، خود را در آب انداختند.
هوش مصنوعی: با اینکه تغییر کردهام، اما نمیخواهم دربارهیش صحبت کنم، چرا که اگر این کار را بکنم، موضوع خیلی طولانی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.