چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
از گمان آگاه نه در دل بود همچون گمان
آینه دیدی بر او گسترده مروارید خرد
ریزۀ الماس دیدی بافته بر پرنیان
گوهر از رنجش به چشم اندر نماینده درست
چون به آب روشن اندر پر ستاره آسمان
بوستان دیدار و آتش کار و نشناسد خرد
کآتش افروخته ست آن یا شکفته بوستان
آب داده بوستانی سبز چون مینا برنگ
زخم او همرنگ آتش بشکفاند ارغوان
در پرند او چشمۀ سیماب دارد بی کنار
و اندر آهن گنج مروارید دارد بیکران
هیچکس دیده است مر سیماب را چشمۀ پرند
هیچکس دیده است مروارید را پولاد کان
از گل تیره است و شاخ رزم را روشن گل است
گلستان رزمگه گردد از او چون گلسِتان
تا به دست شاه باشد مار باشد بیفُسون
کشتن بدخواه او را تیز باشد بیفَسان
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشورده کشورسِتان
زیر کردارش بزرگی ، زیر گفتارش خرد
زیر پیمانش سپهر و زیر فرمانش جهان
گر سخن گوید ، خرد او را ستاید در سخن
ور میان بندد ، بزرگی پیش او بندد میان
جان سخن گوید ، بنامش آفرین گوید خرد
دل دهان گردد بدان گفتار و اندیشه زبان
گرنه از بهر زمین بوسیدنستی پیش او
مرمیان را نیستی پیوند و بند اندر میان
پست گشته راستی از نام او گردد بلند
پیر گشته مردمی از یاد او گردد جوان
ای خرد را جان و جانرا دانش و دلرا امید
پادشاهی را چراغ و نیکنامی را نشان
سوختت تیغت درفش لشکر ترکان چین
بر زده گرد سپاهت لشکر هندوستان
بر دل تیره نهاده پیش یزدان برده اند
داغ تمییز تو ای شاه جهان چیپال و خان
بر سپهر مهر مهری ، در نگین دادمهر
در سر گفتار چشمی ، در سر کردار جان
خواسته بخشی که خواهنده چنان داند که هست
زیر هر پیچی ز انگشت تو گنجی شایگان
اندر ایران از عطای تو بوادی زین سپس
زر نستاند ستاننده از دهنده رایگان
کوه کان باد وزان گردد به جنبش اسب تست
کوه گردد زیر زین و باد گردد زیر ران
گرت نیل و ناردان باید به جنگش تیز کن
گرد میدان : نیل گردد ، سنگریزه : ناردان
رجم دیوان را ستاره چون شود در تیره شب
تیر تو چونان رود در جوشن و برگستوان
تن بامید تو دارد زندگانیرا بکام
جان ز بیم تیغ تو بر مرگ دارد دیده بان
از هنر نیکی نیاید بی دل و بازوی تو
وز رمه چیزی نماند چون بماند بی شبان
کارخواهی ، کاربخشی ، کاربندی کارده
کاربینی ، کارجوئی ، کارسازی ، کاردان
شادی و شاهی تو داری شاد باش و شاه باش
جامۀ شادی تو پوش و نامۀ شادی تو خوان
نیک باد آن جان همیشه کز تو باشد نیک بخت
شاد باش آن دل همیشه کز تو باشد شادمان
تا به نوروز اندرون باشد نشان نوبهار
تا سپاه تیر ماه آرد نشان مهرگان
خرمّی و زندگانی و بزرگی و هنر
با تو باد این هر چهار ، ای شاه گیتی جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف ویژگیهای یک پادشاه خردمند و نیکوکار میپردازد. شاعر به تأثیرات مثبت او بر مردم و کشورش اشاره میکند و او را به عنوان چراغی برای هدایت و امید معرفی مینماید. پادشاهی توصیف شده، افرادی را که در زیر فرمانش هستند، به صلح و دوستی دعوت میکند و بر فرزانگی و خرد او تأکید میشود. همچنین از سختیها و نبردها سخن به میان میآید و از پادشاه خواسته میشود که به شجاعت و حکمت خود ادامه دهد. در نهایت، شعر با آرزوی خوشبختی و طول عمر برای پادشاه به پایان میرسد و به چهار عنصر شادی، بزرگی، هنر و زندگی اشاره میکند که به او تعلق دارد.
هوش مصنوعی: چه چیزی است که رنگش مانند آتش و آهن، و در عین حال نرم و لطیف مانند پارچههای نازک است؟ این وجودی پاک و مطهر دارد، مانند روحی که بدون جسم است.
هوش مصنوعی: اگر آب را تکان دهی، به حركت در میآید، اگر آن را بلرزانی، درخشنده و جرقهزن میشود. اگر آن را پرتاب کنی، مانند تیر خواهد بود و اگر با آن به بازی بپردازی، همچون کمان عمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر انسان خردمند باشد، آگاهیاش فقط در ذهنش نیست؛ بلکه اگر آگاهیش از حدس و گمان حاصل شود، این آگاهی واقعی نیست و در دل نیز احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: در آینه دیدی که زیباییهایش همچون مرواریدهای کوچک و درخشان است و درخشندگی آن مانند الماس به زیبایی بر پارچهای نرم و لطیف نقش بسته است.
هوش مصنوعی: گوهر، که نماد ارزش و زیبایی است، از طریق رنج و درد به وجود میآید و به درستی در چشمان ما نمایان میشود، همانطور که ستارهها در آب روشن به خوبی دیده میشوند.
هوش مصنوعی: دیدار مانند یک باغ زیبا و شگفتانگیز است که در آن آتش عشق و شور و شوق شعلهور است و عقل نمیتواند به درستی این آتش را بشناسد؛ زیرا این آتش در دل این باغ جوانه زده و در حال شکوفایی است.
هوش مصنوعی: بوستانی سرسبز و پرگل را مانند مینا آبیاری کرده است. رنگ زخم او به رنگ آتش درآمده و ارغوان را شکوفا کرده است.
هوش مصنوعی: در نزدیکی پرندهای، چشمهای از آب نقرهای و بیپایان وجود دارد و در میان آهن، گنجی از مروارید نامحدود نهفته است.
هوش مصنوعی: هیچکس سیماب را در چشمه پرنده یا مروارید را در دل معدن نادیده است.
هوش مصنوعی: این شعر به تیره و تار بودن گل اشاره دارد و درباره شکوفایی و زیبایی آن سخن میگوید. همچنین به رابطهای که بین جنگ و گلستان وجود دارد اشاره شده، به این معنا که میدان جنگ میتواند به مکانهایی زیبا و سرسبز تبدیل شود. زیبایی و آرامش ممکن است از دل سختیها و جنگها به وجود آید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاه بر سر کار است، دشمنان او هر لحظه در خطر هستند و میتوان به سرعت و بدون تردید آنها را از میان برداشت.
هوش مصنوعی: شاهی بزرگ و قدرتمند است که توانایی شکست دادن دشمنان و اداره کشورها را دارد و تحت حمایت خداوند قرار دارد.
هوش مصنوعی: زیر ویژگیهای شخصیتش عظمت و بزرگی نهفته است، زیر سخنانش حکمت و درایت وجود دارد. زیر پیمانهایش آسمان و بالاتر از آن، زیر فرمانش جهانیست که در فرمان او قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی سخن بگوید، خرد او را ستایش میکند و اگر بخواهد به میان بیاید و صحبت کند، بزرگی و عظمت نزد او ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: حرف اصلی روح، با نام او ستایش میکند و عقل از دل میگوید. دهان به خاطر آن گفتار و اندیشه به زبان میآید.
هوش مصنوعی: اگر قرار بود فقط به خاطر بوسیدن زمین در برابر او بیایی، پس برای مرمیان (مردم یا انسانها) هیچ ارتباط و پیوندی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: راستی و حقیقت به وسیله نام او بالا میرود و افراد مسن از خاطر او به یاد جوانی خود میافتند.
هوش مصنوعی: ای خرد، تو جان و روح انسان هستی و دانش، نیروی زندگی. دل، امید به آینده را در دل دارد. پادشاهی مانند چراغی است که راه را روشن میکند و نیکنامی نشانی از بزرگی و شایستگی در زندگی است.
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون درفش لشکر ترکان چین، دشمنان را به آتش میکشد و سپاه تو مانند لشکر هندوستان، در میدان نبرد قدرتمند و شکست ناپذیر است.
هوش مصنوعی: در دل تاریک خود، نزد خداوند، نشان پاکی تو را به تصویر کشیدهاند ای پادشاه جهانی که مانند گرمی و محبت در دلها جای داری.
هوش مصنوعی: در آسمان آفتاب و ماه، محبت و مهربانی را قرار دادهام، و در میان کلام خود دیدگاهی روشن را به نمایش گذاشتهام و در رفتارم جان و روح را آشکار کردهام.
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازه ذهن و درک خود، از دنیا و خواستههایش آگاهی دارد. حتی در مکانهای غیرمنتظره، میتوان گنجینهای ارزشمند یافت که فقط به دست تو میرسد.
هوش مصنوعی: در ایران، به لطف تو، کسی که از این نعمتها بهرهمند شده است، دیگر نیازی به گنج و ثروت ندارد و خودش بدون هیچ هزینهای میتواند از آن بهره ببرد.
هوش مصنوعی: وقتی اسب به حرکت درآید، کوه مانند جایی که بر روی آن سوارند، تحت تأثیر قرار میگیرد و باد نیز به دنبال آن به جریان درمیآید. به عبارت دیگر، حرکت اسب باعث به وجود آمدن تغییراتی در اطرافش میشود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به میدان جنگ بروی، باید با شجاعت و هوشیاری آماده شوی. نیل به معنای شجاعت و ناردان به معنای هوشیاری است. در این مسیر، همچون سنگریزهها در میدان، باید مهاجم و مصمم باشی.
هوش مصنوعی: در شب تاریک، ستارهای که دیوانه را طرد میکند، به اندازه تیر تو در دل مهرازی و شکوه جاری میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود انسانی به امید تو زندگی میکند و در حالی که روحش از خطر تیغ تو میترسد، نگران مرگ است و همواره هوشیار و مراقب است.
هوش مصنوعی: از هنر خوب چیزی ایجاد نمیشود اگر دل و تلاش تو در کار نباشد. و اگر رمهای هم باقی بماند، بیرهبر و هدایتگر کاری از آن برنمیآید.
هوش مصنوعی: درخواست کار و انجام کار، مهارت در مدیریت کارها، تلاش برای دریافت شغل، و توانایی در حل مسائل مرتبط با کار و کارآمدی.
هوش مصنوعی: خوشحالی و مقام بلند (سلطنت) را در اختیار داری، پس شاد باش و مانند یک پادشاه زندگی کن. لباس خوشحالی را بر تن کن و نوشتههای شادی را بخوان.
هوش مصنوعی: روشن و خوشبختی آن روحیست که همیشه به تو وابسته باشد. دل شاد و خوشی همواره متعلق به کسی است که به تو خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نوروز فرابرسد، نشانههای بهار مشهود خواهد بود و همچنین زمانی که تیرماه فرارسد، نشانههای مهرگان هم نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: زندگی شاد و سرشار از موفقیت و هنر برای تو باد، ای پادشاه جاودانه دنیا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
لاله دارد توده توده ریخته بر پرنیان
مشک دارد حلقه حلقه بافته بر ارغوان
تخت بزّازست یا رب یا فروزان لاله زار
طبل عطارست یا رب یا شکفته بوستان
گر نتابد زلف مشکین اندرو خود گم شود
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.