گنجور

 
حکیم نزاری

توبه ای کردم و گفتم که دگر می نخورم

تا منم باز دگر نام من و می نبرم

به ستم توبه ی مستحکم من بشکستند

چه قضا بود که ناگاه درآمد به سرم

طمعم بود که از غیب حضوری بخشند

چون بدیدم من مسکین نه سزای حضرم

محشر این است که من هر دم و هر لحظه درو

بل که خود هر نفسی در عرصات حشرم

من به خشنودی دل از سر جان آزادم

بر مقامی چه نهم دل که به جان در خطرم

خبر آن نیست که از کس خبری گویم باز

خبر این است که از خویش نباشد خبرم

گر از اسرار نهان بی خبران بی خبرند

ای مسلمانان من بی خبر بی خبرم

من به امرالله در خلق اضافت بینم

من به عین الله در عالم اشیا نگرم

هوس دنیی و عقبی ز سرم بیرون شد

تا به کی عشوه که خاطر بگرفت از سمرم

سالکم مرحله بر مرحله می پردازم

مسرعم مرتبه از مرتبه می برگذرم

به جوان مردی مردان جهان باز که گر

همه عالم به جوی نیست جوی غم نخورم

همه بی من بود و هیچ نباشد بی او

راستی آنچه صراط است که من می سپرم

تا کسی را طمع از من نبود ستر و صلاح

هر زمان پرده ی پرهیز نزاری بدرم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم

خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم

تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد

از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم

دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست

[...]

سوزنی سمرقندی

من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم

که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم

بزبان با سخن او سخن مه نبرم

بر لب او که همی گوید شهد و شکرم

تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم

[...]

اثیر اخسیکتی

می‌روم از غم عشق تو چنان بی‌خبرم

که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم

همچو روی تو همه کار من آراسته بود

وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم

تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم

همه بر شارع اقبال بود رهگذرم

مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد

کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم

چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای

[...]

نجم‌الدین رازی

عمری است که در راه تو پای است سرم

خاک قدمت بدیدگان میسپرم

زان روی کنون آینه روی توم

از دیده تو بروی تو مینگرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه