به دیده ی دل ناظر به هر چه در نگرم
خیال دوست بود در برابر نظرم
حریف ناز نداند که همنشین نیاز
چه گونه می گذراند شبان تا سحرم
سر از طریق وفا بر نمی توان پیچید
که بر خلاف محبت قدم نمی سپرم
به بال شوق چنان می پراندم خاطر
که در هوای ارادت چو مرغ تیز پرم
به خاک بوس سر کوی کعبه خانه ی دوست
به تک ز باد صبا در مری گرو ببرم
خیال دوست به معراج عشق می بردم
که بر براق محبت چو برق می گذرم
هوای سجده ی آن آفتاب دارم و دل
همی دود به زیارت چو سایه بر اثرم
کدام راه چه منزل به زینهار عدم
که بر بساط وصال از وجود بی خبرم
به طبع خون جگر میخورم چو می دانم
که بی مجاهده از وصل دوست برنخورم
وصال دوست بیاید که بی نسیم وصال
چو زمهریر بباشد هوای باغ ارم
به ترک طعنه نگیرند و در نمی گیرد
ملامت همه خلق و نصیحت چردم
مرا که ریش نزاری و باد یک سان است
بدان که باد بروت کسی دگر نخرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نویسنده در این شعر عواطف عمیق و اشتیاق خود به دوست را بیان میکند. او میگوید هر چیزی که در نظرش میآید، یاد و خیال دوست است. شاعر به عشق و وفاداری خود نسبت به دوست اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از راه وفا دور شود. او به شدت به آرزوی وصال دوست امیدوار است و از دشواریهای رسیدن به این وصال سخن میگوید. شاعر همچنین به تجربههای روحانی و معنوی خود در این راه اشاره دارد و در نهایت با صراحت اعلام میکند که هیچ چیز نمیتواند مانع عشق او به دوست شود، حتی اگر دیگران او را سرزنش کنند.
هوش مصنوعی: وقتی به هر چیزی نگاه میکنم، در دل و با چشمانی که میبیند، همیشه تصویر دوستم در مقابل چشمانم حاضر است.
هوش مصنوعی: رقیب ناز و زیبایی نمیداند که کسی که در دلش نیاز و عشق است، چگونه شب را به صبح میرساند و چقدر در درد و شوق عشق میگذراند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از راه وفاداری دور شوم، چون قدمی مخالف محبت برنمیدارم.
هوش مصنوعی: من با شور و شوقی شدید، دل را به پرواز میآورم، بهگونهای که در فضای عشق و ارادت، مانند پرندهای سریع و آزاد بال میزنه.
هوش مصنوعی: با احترام و عشق به خاک و سرزمین کعبه، که خانهی محبوبم است، میخواهم با یک بوسه از نسیم صبحگاهی آنجا را به یادگار ببرم.
هوش مصنوعی: تصور دوست من را به اوج عشق میبرد، گویی که بر مرکب محبت با سرعتی خیرهکننده میگذرم.
هوش مصنوعی: میل و longing به سجده کردن در برابر آن خورشید را دارم و دلم دارد به یاد او دود به سوی زیارت می فرستد، مانند سایهای که بر زمین میافتد.
هوش مصنوعی: کدام مسیر و کدام مقصد برای من بهتر است، در حالی که از وجود واقعی خود بیخبرم و در دنیای وصال قرار ندارم؟
هوش مصنوعی: من با درد و رنج درونم کنار میآیم، چرا که میدانم برای رسیدن به محبوبم باید تلاش و کوشش کنم و بدون تلاش به وصالش نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: اگر دوستی به وصال برسد، مانند نسیمی دلپذیر است، اما اگر این وصال به تأخیر بیفتد، حال و هوای باغ ارم همچون سرمای سوزناک زمستان خواهد بود.
هوش مصنوعی: انتقادات و اشارتی به من نمیشود و همگان به من چیزی نمیگویند، من ناگزیر از شنیدن نصیحتها و سرزنشها نیستم.
هوش مصنوعی: اگر تو ریش نداری و باد به یک شکل است، بدان که من دیگر نمیتوانم چنین بادی را از کسی دیگر ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دژم شده ست مرا جان از آن دو چشم دژم
بخم شده ست مرا پشت از آن دو زلف بخم
لبم چو خاک درو باد سرد خواسته شد
دلم بر آتش وز دیده گشته وادی زم
مشعبد است غم عشق هر کجا باشد
[...]
همی روم سوی معشوق با بهار بهم
مرا بدین سفر اندر ،چه انده ست و چه غم
همه جهان را سر تا بسر بهار یکیست
بهار من دو شود چون رسم به روی صنم
مرا بتیست که بر روی او به آذرماه
[...]
خلاف بود همیشه میان تیغ و قلم
کنون ببخت ملک متفق شدند بهم
چگونه کلک که بر دشمنان و بر یاران
از اوست راحت و محنت از اوست شادی و غم
ضعیف جسم و تن خصم از او شده است ضعیف
[...]
نهاد زلف تو بر مه ز کبر و ناز قدم
کراست دست بر آن مشک گون غالیه شم
چو بود عارض تو لاله طبیعی رنگ
مگر نمود مرا عنبر طبیعی خم
بهاری روی تو از زلف تو فزون گشته ست
[...]
گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم
گهی ز قیر کشد بر مه دو هفته قلم
گهی زندگره زلف او سر اندر سر
گهی شود شکنِ جَعدِ او خَم اندر خَم
رخش چو لاله و بر لاله از شکوفه نشان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.