میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
هیچ شک نیست کزین واقعه من جان نبرم
این منم کز بر تو دور شدم، شرمم باد
چه کنم، عاجز فرمان قضا و قدرم
بخت، خوش داشت به هر روز، وصال غم تو
تا ز شبهای فراق تو چه آید به سرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از غم عشق خویش چنان بیخبر است که نمیداند کجا و به چه فکر میکند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که همهچیزش تحت تأثیر معشوق است، اما اکنون دچار آشفتگی شده است. او احساس میکند زخمهای جدایی معشوق او را تسلیم مرگ میکند، اما نمیتواند از سرنوشتش فرار کند. در نهایت، او از زندگی در فراق معشوق صحبت میکند و نگران عاقبت شبهای دوری است.
هوش مصنوعی: از عشق تو چنان غمگین و بیخبرم که اصلاً نمیدانم کجا میروم یا به چه فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من تمام کارهایم را مانند روی تو آراسته و زیبا کرده بودم، اما اکنون مانند موی تو همه چیز به هم ریخته و نابسامان است.
هوش مصنوعی: اگر چنگال جدایی تو چنین زخمی بزند، هیچ شکی نیست که من از این حادثه جان سالم به در نخواهم برد.
هوش مصنوعی: من همانی هستم که از تو دور شدهام و اکنون شرمندهام، نمیدانم چه باید بکنم، زیرا در برابر تقدیر و سرنوشت ناتوان هستم.
هوش مصنوعی: هر روز خوشبختی نصیبم میشود، اما در عوض همیشه به یاد غمت هستم و نمیدانم در شبهای دوری تو چه بلایی بر سرم خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
فرخ آن روز که روشن به تو بد چشم سرم
خرم آن شب که به نزدیک تو بودی گذرم
گل عیشم چو بپژمرد در ایام فراق
بودی از عکس رخت لاله ستان بوم و برم
سر و بختم چو بیفتاد در این ماتم زار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.