برفت و برد دل و دینم آن بخارایی
به خیره چون کنم آوخ دریغ برنایی
نه از ملامتِ مردم بلی ز غایتِ ضعف
نه برگِ رفتن و نه طاقتِ شکیبایی
بسوختم چه کنم دم نمیتوانم زد
که نیست قوّت آهم ز ناتوانایی
گرم امید نبودی به بازدیدن او
بکندمی ز سر این هر دو شوخِ بینایی
همان به است که بینام و ننگ بر عقبش
سفر کنیم چو شوریدگانِ شیدایی
به اتّفاق من ای دوستان به روز آرید
شبی که شیفتهتر میشوم ز تنهایی
پدر طبیب بیاورد تا مطالعه کرد
دلیلِ شیفتگی و نشان سودایی
پس از شرایطِ رنگ و دلیلِ نبض و مزاج
طبیب گفت دگر زین پسر نیاسایی
به دردِ عشق چنان مبتلا شدهست که نیست
امیدِ آن که خلاصی بود به دانایی
چو این سخن بشنید از طبیب گفت پدر
که مردی ای پسر آخر به خود نمیشایی
نزاریا مکن آشفتگی نمیگویم
بدوز دیده چو با خویش برنمیآیی
چو هر که بر تو گذر کرد دل بدو دادی
دگر به رویِ کس آن به که دیده نگشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دل باختهای سخن میگوید که به شدت تحت تاثیر عشق و شیدایی قرار دارد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از ناتوانیاش در بیان حالش سخن میگوید. شاعر نگران ملامت دیگران است و بیان میکند که از ضعف و ناامیدی به این حال دچار شده است. دکتر به او میگوید که به شدت به درد عشق گرفتار شده و بعید است که بهبودی حاصل شود. پدرش نیز به او توصیه میکند که نباید دچار آشفتگی شود و به او یادآوری میکند که محبت خود را به دیگران تقسیم نکند و به کسانی که بر او گذر میکنند دل نبندد. در نهایت، او به تنهایی و وضعیت دلشکستهاش اشاره میکند و از دوستانش میخواهد که با هم در روزی خاص جمع شوند.
هوش مصنوعی: آن بخت برگشته که از بخارا رفته است، دل و دینم را با خود برد. حالا در حسرت او میمانم و نمیدانم چه باید بکنم. افسوس که او رفته و من تنها ماندهام.
هوش مصنوعی: بدلیل ضعف و ناتوانیام نه از انتقادات مردم میترسم و نه قدرت رفتن و نه تحمل صبر را دارم.
هوش مصنوعی: من میسوزم و چه میتوانم بکنم، نمیتوانم حتی صدایی از خود بزنم، زیرا توانایی ناله کردن ندارم.
هوش مصنوعی: اگر امیدی به دیدن او نداشتم، از ابتدا به این دو دیدار شیرین هم فکر نمیکردم.
هوش مصنوعی: بهتر است که بیاسم و شهرت به سفر برویم، مانند افرادی که در جوش و خروش عشق هستند.
هوش مصنوعی: دوستان، به یاری هم، روزی را به وجود آورید که در آن شب، من از تنهایی بیشتر عاشق و شیفته میشوم.
هوش مصنوعی: پدر پزشک را آورد تا دلیل عشق و نشانههای دیوانگی را بررسی کند.
هوش مصنوعی: بعد از بررسی علائم و ویژگیهای جسمی، پزشک گفت که دیگر از این پسر ناامید نباش.
هوش مصنوعی: او به شدت درگیر درد عشق شده است که دیگر امیدی به رهایی از آن با دانایی و آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی پدر این حرف را از پزشک شنید، گفت: "ای پسر، تو دیگر به خودت بیا و توجه کن!"
هوش مصنوعی: آشفتگی نکن، من نمیخواهم بگویم که بداندیشی، اما وقتی که با خودت در صلح نیستی، چرا به من نزدیک میشوی؟
هوش مصنوعی: هر کس که از کنار تو گذشت و تو به او محبت کردی، دیگر به کسی دل ندهی بهتر است که چشمهای خود را بر روی دیگران ببندی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.