گنجور

 
حکیم نزاری

برفت و برد دل و دینم آن بخارایی

به خیره چون کنم آوخ دریغ برنایی

نه از ملامتِ مردم بلی ز غایتِ ضعف

نه برگِ رفتن و نه طاقتِ شکیبایی

بسوختم چه کنم دم نمی‌توانم زد

که نیست قوّت آهم ز ناتوانایی

گرم امید نبودی به بازدیدن او

بکندمی ز سر این هر دو شوخِ بینایی

همان به است که بی‌نام و ننگ بر عقبش

سفر کنیم چو شوریدگانِ شیدایی

به اتّفاق من ای دوستان به روز آرید

شبی که شیفته‌تر می‌شوم ز تنهایی

پدر طبیب بیاورد تا مطالعه کرد

دلیلِ شیفتگی و نشان سودایی

پس از شرایطِ رنگ و دلیلِ نبض و مزاج

طبیب گفت دگر زین پسر نیاسایی

به دردِ عشق چنان مبتلا شده‌ست که نیست

امیدِ آن که خلاصی بود به دانایی

چو این سخن بشنید از طبیب گفت پدر

که مردی ای پسر آخر به خود نمی‌شایی

نزاریا مکن آشفتگی نمی‌گویم

بدوز دیده چو با خویش برنمی‌آیی

چو هر که بر تو گذر کرد دل بدو دادی

دگر به رویِ کس آن به که دیده نگشایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی

نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان

نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!

وطواط

بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی

چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی

مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو

کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟

زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا

[...]

سوزنی سمرقندی

بر من آمد دوش آن در چشم بینائی

ز بهر جستن تدبیر رای فردائی

هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد

بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی

چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کریم بار خدایا به ما توبه شائی

غریب نیست اگر بر همه ببخشائی

اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم

نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی

به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا طاقت شکیبائی

سه چیز رسم بود شاعران طامع را

نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی

اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه