گر امشب هم چو دوش از در درآیی
چو روح الله به لب معجز نمایی
زهی دولت ولی تا بر که گردی
زهی خلوت ولی تا بر چه رایی
چه خوش باشد اگر شادان و خندان
دگر بار از درم ناگه درآیی
رقیبانت اگر مانع نیایند
ز هجرانت مگر یابم رهایی
چو برداری نقاب از رشکِ خورشید
درِ فردوسِ اعلا میگشایی
چو بنشینی دمی بر دست گیری
شکر میریزی و جان میفزایی
خواصی طرفه داری در لب و چشم
که جان میبخشی و دل میربایی
ترا گر زهره خوانم جایِ آن است
که خوش میرقصی و خوش میسرایی
به کویت آمدم دیروز و گفتم
مگر در چشمم آمد روشنایی
رقیبِ تیره رویت بر سرِ کوی
به من گفت ای فلان آخر کجایی
سرِ خود گیر اگر جانت به کارست
دگر زنهار تا اینجا نیایی
بدو گفتم که ای من خاکِ کویت
چرا آخر چنین در خونِ مایی
چه بد دیدی همه عمر از نزاری
مکن بیگانگی هم آشنایی
به من گفت ای فضولی چون تو هرگز
نمیشایی به خود ما را نشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به معشوق خود میگوید که اگر امشب نیز مانند دیشب به در وارد شوی، با زیبایی و جاذبهات روحی تازه به من میبخشی. او به خوشبختی و خوشی در کنار معشوق اشاره میکند و ابراز آرزو میکند که دوباره او را ببیند. شاعر از رقیبان و موانعی که او را از معشوق دور میکنند، ابراز نارضایتی میکند و تنها آرزویش رهایی از هجران است.
به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره میکند و او را به رقص و سرود خواندن تشبیه میکند. شاعر همچنین از مشقتهای خود در پی یافتن معشوق میگوید و نامرادیهایی که از عشق به معشوق کشیده، مورد بحث قرار میدهد. نهایتاً، او پیغام میدهد که از رنج و درد عشق نباید بیخبر باشد و از هرگونه دوری باید دوری گزید.
هوش مصنوعی: اگر امشب هم مانند شب گذشته وارد شوی، همچون روحالله معجزهای نمایان خواهی کرد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن که بر او نعمتها نازل شود و خوشا به حال کسی که در تنهایی خود به فکر و اندیشه میپردازد.
هوش مصنوعی: چه خوب میشود اگر دوباره با شادی و خنده ناگهان از در من وارد شوی.
هوش مصنوعی: اگر رقبایت مانع دیگری نشوند، آیا من از دلتنگی و جداییام نجات پیدا خواهم کرد؟
هوش مصنوعی: اگر از حسادت خورشید پردهبرداری کنی، دروازههای بهشت را باز میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی لحظهای استراحت کنی و دستت را بگیری، شکر میریزی و به جانت آرامش و تازگی میدهی.
هوش مصنوعی: خصوصیات شگفتانگیزی در لب و چشم تو وجود دارد که نه تنها جان را به زندگی بازمیگرداند، بلکه دلها را نیز بهراحتی تسخیر میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو را زیبنده بخوانم، به خاطر این است که به خوبی میرقصیدی و زیبا میخواندی.
هوش مصنوعی: دیروز به خانهات آمدم و گفتم آیا در چشمهایت نوری وجود دارد؟
هوش مصنوعی: رقیب سیاهرو به من در کوچه گفت که فلانی، کجایی و چرا پیدایت نیست؟
هوش مصنوعی: اگر زندگیات به خطر افتاده، بهتر است خودت را حفظ کنی و اینجا نیا.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای عشق من از خاکِ کوی تو هستم، چرا اینگونه در عذاب و رنج هستیم؟
هوش مصنوعی: در طول عمرت چه چیزهای بدی را تجربه کردی، بنابراین از دوری و بیگانگی بپرهیز و سعی کن که با دیگران آشنا و نزدیک باشی.
هوش مصنوعی: به من گفتند که ای فضول، تو هرگز نمیتوانی به خودت بیفکری و در کارهای ما دخالت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.