لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
نشاط اصفهانی

هیچ عاقل به خانه بندد نقش

تا ببندد گذار سیلابش

از خرابی بن نشاط چه غم

در شکن سقف و بر کن ابوابش

تا نیاید فرود بام سرای

بر نتابد بحجره مهتابش

قصه کوتاه کن که به باشد

اختصار سخن ز اطنابش

دولت شهریار باد دراز

که ملالت نیارد اسهابش

 
 
 
عراقی

هیچ چشمی ندیده در خوابش

رخ ندید آفتاب و مهتابش

سعدی

هر که بی دوست می‌برد خوابش

همچنان صبر هست و پایابش

خواب از آن چشم چشم نتوان داشت

که ز سر برگذشت سیلابش

نه به خود می‌رود گرفته عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه