حریف خود شو و یا خود برآر آز خلوت خاص
چو سرو باش که هست از هوای خود رقاص
نشان نداده گرانمایه تر ز تو گهری
از آن زمان که به این بحر می رود غواص
به جرم یک نظر ناگهان که افکندم
مکش که مفتی دین بر خطا نکرد قصاص
نکرده ام نظر التفات بر عملی
ز بیم آن که مشوش نگرددم اخلاص
فشانم ار به جمال تو جان هنوز کم است
مرا نشاط تو از قید خویش کرد خلاص
مقربان تو از چشم خلق پنهانند
عوام را نبود راه بر مقام خواص
اگرچه نه فلک از خاصگان درگاهند
ولیک هست «نظیری » غلام خاص الخاص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بزمگاه صبوحی کنون به مجلس خاص
حیاتبخش بُود جام مِی به حکم خواص
ز شوق مجلس مستان نگر به بزم افق
که زهره نغمهسرای است و مشتری رقّاص
بسوز مجمر عود ای مقیم خلوت انس
[...]
به نینی که بر آن در بریم سجده خاص
همیشه فاتحه خوانیم از سر اخلاص
دلا چو طالب وصلی ز آب دیده منال
که در به چنگ نیاره چو دم زند غواص
مراد هر دو جهان یافتم به دولت دوست
[...]
کسی که دیده بود آن نگار را رقاص
عجب مدار که گردد ز درد غصه خلاص
به بزمگاه صبوحی کنان مجلس خاص
حیوه نحش بود جام می به حکم خواص
امید هست که بنوازیم بخلعت خاص
بارمک ار نرسد دست کم زجامه خاص
بیافت سوزن ازان بخیه چو مروارید
[...]
چو بخت نیست که بارم دهی به مجلس خاص
بر آستان ارادت نهم سر اخلاص
دعای مردن خود می کنم مگر یابم
ز دوری تو و نزدیکی رقیب خلاص
تو را ز قتل اسیر کمند خویش چه بیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.