نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

حریف خود شو و یا خود برآر آز خلوت خاص

چو سرو باش که هست از هوای خود رقاص

نشان نداده گرانمایه تر ز تو گهری

از آن زمان که به این بحر می رود غواص

به جرم یک نظر ناگهان که افکندم

مکش که مفتی دین بر خطا نکرد قصاص

نکرده ام نظر التفات بر عملی

ز بیم آن که مشوش نگرددم اخلاص

فشانم ار به جمال تو جان هنوز کم است

مرا نشاط تو از قید خویش کرد خلاص

مقربان تو از چشم خلق پنهانند

عوام را نبود راه بر مقام خواص

اگرچه نه فلک از خاصگان درگاهند

ولیک هست «نظیری » غلام خاص الخاص