ساقیا برخیز با مستان برقص
عشق ساغر می کند گردان برقص
خرقهها را گلفشان کن از شراب
جام بر کف چون گل خندان برقص
کفر و ایمان از برون پردهاند
تو درون پرده با خاصان برقص
بانگ یاسبوح یا صوفی برآر
بر ره ناقوس با رهبان برقص
جای در خلوت به بیذوقی مگیر
بر سَرِ خُم چون مِیِ جوشان برقص
راه ازین شورش به مقصد میرسد
همچو کشتی بر سر طوفان برقص
برفشان هستی، که جانان جان ماست
صوفیا با ساز و با دستان برقص
هر سرشکم در تماشا دیدهایست
لخت دل گو بر سر مژگان برقص
هوشمندان دار برپا میکنند
مست گو منصور در زندان برقص
هست ازین کشتن «نظیری» زندگی
روی بر شمشیر در میدان برقص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.