گنجور

 
نظیری نیشابوری

دم دم شاهدست و می می خاص

لب ز لب بوسه چین و جان رقاص

می بیغش برآمده ز سبو

چون زر خالص از درون خلاص

گوییا در مزاج نافع او

همه اشیا نهاده اند خواص

گهر اندر محیط خم دیده

می به شیشه چو دیده غواص

بس که با سلسبیل می ماند

مستش ایمن بود به روز قصاص

مطربش چون سرود بردارد

ماتمی را کند ز غصه خلاص

ساقی سیم ساعدش باید

ساغرش خواه سیم و خواه رصاص

واعظ ار رد ما کند خوانیم

قول «القاص لایحب القاص »

هرکسی از رهی رسد به خدای

تو ز طاعت «نظیری » از اخلاص

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

شمس دین ، کدخدای خاص ملک

ای درت کعبهٔ عوام و خواص

رأی تو گنج عقل را گنجور

طبع تو بحر فضل را غواص

چرخ در خمت تو با رغبت

[...]

سلطان ولد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۲ - دربیان آنکه شعر اولیاء همه تفسیر است و سرّ قرآن زیرا که ایشان از خود نیست گشته‌اند و به خدا قائم‌اند. حرکت و سکون ایشان از حق است که «قلب‌المؤمن بین اصبعین من اصابع الرّحمن تقلبه کیف یشاء». آلت محض‌اند در دست قدرت حق؛ جنبش آلت را عاقل به آلت اضافت نکند بخلاف شعر شعراء که از فکرت و خیالات خود گفته‌اند و از مبالغه‌های دروغ تراشیده و غرضشان از آن اظهار فضیلت و خودنمایی بوده است همچون آن بت‌پرست که بتی را که خود می‌تراشد معبود خود می‌کند که «اتعبدون ما تنحتون» شعرا شعر اولیا را که از ترک حرص و فنای نفس آمده است همچو شعر خود می‌پندارند؛ نمی‌دانند که در حقیقت فعل و قول ایشان از خالق است، مخلوق را در آن مدخل نیست. زیرا شعر ایشان خودنمایی نیست خدانمایی است مثال این دو شعر چنان باشد که باد چون از طرف گلشن آید بوی گل رساند و چون از گلخن آید بوی ناخوش آورد اگرچه باد یکی است اما به سبب گذرگاه مختلف بویش مختلف شود هر که‌را مشامی باشد فرق هر دو را داند که «المؤمن کیس ممیز» یکی که سیر خاید اگرچه مشک گوید به مشامها بوی سیر رسد و برعکس هرکه مشک خاید و لفظ سیر گوید بوی مشک آید

عاشقی شد نهایت اخلاص

خون عشاق را نبود قصاص

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سلطان ولد
حکیم نزاری

حجة الحق به سوره اخلاص

مهدی انبیا به دعوت خاص

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه