یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش
آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش
خاتم لعل سلیمانی او باز آورد
پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش
عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم
که پریشان کند این خواب پریشان ز منش
شهر برهم خورد ار باد به زلفش گذرد
که کمینگاه صد آشوب بود هر شکنش
رسن زلف چو در چاه ذقن آویزد
ابله آنست که در چه نرود از رسنش
پارسایی که به سوداش دل از دست دهد
گر فرشتست که باشد خطر از خویشتنش
دهر از افسانه و افسون لبش پر شده است
گرچه دانم نبرد ره به دهانش سخنش
چون سحر پرده اغیار بدرم تا چند
همچو گل شب به هوا پاره کند پیرهنش
عشق بی آتش و بی دود همه سوختن است
عاشق آن نیست که خود داغ نهد بر بدنش
تندرستیم و ز رنجوری خود در تابیم
هرکه را رو دهد این عارضه بستر فکنش
به امیدی که غزل های «نظیری » خوانی
بالد از شوق تو چون غنچه زبان در دهنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر از زیبایی و آسیبپذیری معشوق خود میگوید و به دلشورهها و ترسهای ناشی از عشق اشاره دارد. او اشاره میکند که هرگونه اتفاقی میتواند از معشوقش بیفتد و این باعث بینظمی و آشفتگی در زندگیاش میشود. شاعر همچنین نسبت به خطراتی که ممکن است از سوی درون انسانها ناشی شود، هشدار میدهد و بر اهمیت عشق واقعی تأکید میکند. در پایان، او به امید رسیدن به معشوق و شنیدن غزلهای زیبایی از او اشاره میکند و احساس شوق و انتظار را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، آن درخت باری که با اشک من رشد کرده، باد سرد و بیگانه را از باغش دور کن.
هوش مصنوعی: خاتم لعل سلیمانی او، زودتر از آنکه اهریمنش آب و صفا را ببرد، بازگشت. یعنی او به خوبی و جمالی برازنده، پیش از آنکه نیروهای منفی و شری تسلط پیدا کنند، به حالت اولیه خود بازگشته است.
هوش مصنوعی: عشق در وجودم هیجانی میآفریند که میترسم خواب آشفتهام را بیشتر به هم بریزد.
هوش مصنوعی: اگر باد به زلف او بوزد، شهر به هم میریزد و هر گودی و شکاف در زلفش میتواند منشأ آشوب و هرج و مرج باشد.
هوش مصنوعی: زلف مانند ریسمانی است که در چاه ریش افتاده است؛ احمق کسی است که از این ریسمان بالا نمیرود.
هوش مصنوعی: انسانی که به خاطر عشق و وفاداریاش جانش را از دست میدهد، حتی اگر فرشته باشد، باید از خطرات درونی خود بترسد.
هوش مصنوعی: دنیا پر از داستانها و جادوهایی است که در آن وجود دارد، اما من میدانم که کلام او هیچ راهی به دهانش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: با شروع صبح، من دیگر نمیتوانم در سایه دیگران بمانم. تا چه زمانی باید مثل گل شب، پنهانی و در سکوت زندگی کنم، در حالی که به زیبایی خود بپردازم؟
هوش مصنوعی: عشق واقعی نیازی به شعلۀ آتش و دود ندارد، بلکه تمام تجربهاش در سوختن است. عاشق کسی نیست که خود به طور عمدی به خود آسیب برساند.
هوش مصنوعی: ما سالم هستیم و از بیماری خود خسته شدهایم. هر کسی که این مشکل به سراغش بیاید، باید از زندگیاش کنارهگیری کند.
هوش مصنوعی: به امید اینکه شوق و عشق تو باعث شود که مثل غنچهای که کلمات را در دهانش میچرخاند، احساسات و احساساتم را به زیبایی بیان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
دال زلف و الف قامت و بیم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.