آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
آستین پر شود از نافه ی مشک ختنش
گرچه از مصر دهد آگهی انفاس نسیم
بوی یوسف نتوان یافت جز از پیرهنش
هر غریبی که مقیم در مه رویان شد
تا در مرگ کجا یاد بود از وطنش
کشته ی عشق چو از خاک لحد برخیزد
چو نکوتر نگری تر بود از خون کفنش
من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
شمع دلسوخته نبود غم گردن زدنش
دوش خواجو سخنی از لب لعلت می گفت
بچکید آب حیات از لب و تر شد سخنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبايي و یادبود معشوق است. شاعر به وضوح بیان میکند که نام و نشانی از معشوق جز در زبان نمیگذرد و هر کس که به زیباییهای او دل ببندد، از خوشبوییش بهرهمند خواهد شد.او همچنین به این نکته اشاره میکند که حتی اگر نسیم از مکانهای دور بوزد، بویی از معشوق فقط با در دست داشتن نشانههایی از او قابل دریافت است. در نهایت، شاعر عشق را با موشکافی و احساسی عمیق توصیف میکند و به تداوم عشق حتی پس از مرگ اشاره میکند. همچنین، او خود را از کسانی میداند که به زیبا بودن عشق رسیده و در عوض گردنکشی نمیکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر فردی به بالاترین مقام و فضیلت برسد، تنها نام او باقی میماند و نشانهای از شخصیت و اهمیت او به وضوح دیده نمیشود. در واقع، نام کسانی که دارای فضایل و منشهای برجستهاند، در دهن دیگران نمیچرخد مگر اینکه به فضیلتهای آنها توجه شود.
هوش مصنوعی: به راستی که چه کسی چنین سروهایی را دیده که با دمیدن سنبل، برگهای سمنش را سیراب کرده باشد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که با سر زلف محبوبان در ارتباط باشد، آستین او از عطر خوش نافهی مشک پر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه نسیمها از مصر خبر میدهند، اما بوی یوسف را نمیتوان جز از پیراهنش احساس کرد.
هوش مصنوعی: هر بیگانهای که در کنار زیباییهای زندگی میکند، وقتی که مرگ سراغش میآید، دیگر چگونه میتواند یاد وطنش را زنده نگهدارد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی که به خاطر عشق جان داده، از خاک قبر برخیزد، وقتی خوب به او نگاه کنی، زیباتر از خون کفنش خواهد بود.
هوش مصنوعی: من آنقدر بیرحم نیستم که به خاطر تو از عشق و احساساتم دست بکشم؛ زیرا درد و رنجی که در دل میکشم، مانند شمعی است که میسوزد و نمیتوانم به آسانی جانم را از آن بگیرم.
هوش مصنوعی: دیشب خواجو از لبهای شیرین تو سخنی گفت و در همین حال، حیات و زندگی از لبان تو چکید و کلامش تازه و دلنشین شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش
که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش
می لعل ارچه لطفیست در آن جام عقیق
آن ندارد ز لطافت که در آن جامه تنش
گر در آئینه در آن صورت زیبا نگرد
[...]
دال زلف و الف قامت و بیم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.