دال زلف و الف قامت و میم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
پیرهن نیز نپارست به سودن بدنش
زآن لب پر ز شکر لطف می بارد و حسن
که بپرورده خط او به نبات حسنش
گونیا غنچه به آن لب ز لطافت دم زد
که دهان خرد کند باد صبا از زدنش
با تو هر سرو که از ناز به دعوی افتد
باغبانان سوی آتش بکشند از چمنش
عالمی روی نهادند به گفتار کمال
که خیالات لطیف است در آب سخنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا و لطیف به توصیف زیباییهای یک معشوق پرداخته است. او زلف، قامت و لبهای معشوق را به عنوان دامهایی که دلهای جهانیان را میگیرند معرفی میکند. شاعر به شدت تحت تأثیر زیبایی معشوق قرار دارد و میگوید که حتی لباس او نمیتواند زیباییاش را پنهان کند. لبهای او مانند عسل شیریناند و زیباییاش بر همه چیز سایه انداخته است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که سخنان معشوق نیز به لطافت و زیبایی تصویر او افزوده است.
هوش مصنوعی: زن زلفش مانند حرف "د"، قامتش شبیه حرف "الف" و دهنش چون حرف "میم" است. این سه ویژگی او، مانند دامهایی هستند که شکار جهان من را به دام میاندازند.
هوش مصنوعی: او نتوانست صدای نوا را از دلش پنهان کند؛ چون آن لباس خاصی بود که بر تنش داشت و به نوعی نشانه شخصیت او بود.
هوش مصنوعی: با اینکه دامنش به اندازه گل پاک و تمیز است، اما تنها در خیال و آرزو زخم تنش نشان داده نمیشود.
هوش مصنوعی: از آن لبهای شیرین که محبت میریزد و زیبایی که اثر قلم او به زیباییاش افزوده است.
هوش مصنوعی: گل غنچه با لطافتی که دارد، به آرامی به لبهایش اشاره میکند و به گونهای است که نسیم صبحگاهی میتواند به راحتی آن را لمس کند و حتی باعث شکافتن آن شود.
هوش مصنوعی: هر درخت سرسبزی که به خاطر ناز و شکوه تو به چالش بیفتد، باغبانان را وادار میکند که آن را به سوی آتش ببرند و از باغ خارج کنند.
هوش مصنوعی: عالمی هست که با کلمات زیبا و کامل صحبت میکند و گویی که افکار نیک و دلنشین او در آب سخنانش موج میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش
آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش
خاتم لعل سلیمانی او باز آورد
پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش
عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.