لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سیدای نسفی

غبار گرد بادم توتیای چشم اخترها

پریشان کرد صحرای جنونم مغز در سرها

ز خون تشنگان میخانه دشت کربلا باشد

چو سرهای شهیدان خاک می لیسند ساغرها

نباشد بهره از اموال خود دنیاپرستان را

صدف را تر نمی گردد گلو از آب گوهرها

نشان از کعبه مقصود دهد انگشت مکتوبم

شکسته در تلاش نامه ام بال کبوترها

ز چشمم بسته رخت هستی خود خواب آسایش

کف پهلوی من سیلی زند بر روی بسترها

به عالم کار می سازند اهل جود سایل را

همین آواز می آید به گوش از حلقه درها

منه در زیر گردون سیدا پهلوی راحت را

چه آساید کسی در سایه این کهنه منظرها

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها

همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها

ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها

ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها

زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن‌ها

[...]

حمیدالدین بلخی

هوا اکنون نهد بر گلبن از زنگار افسرها

صبا اکنون کشد در باغ از شنگرف چادرها

سحاب اکنون بیالاید کف گلبن بحناها

نسیم اکنون بیاراید رخ بستان بزیورها

بسان دیده وامق بگرید ابر برگلها

[...]

طغرای مشهدی

ز گلها، سروها را دورمنشان ای چمن پرور

که دایم شیشه ها را جا بود نزدیک ساغرها

ز مروارید شبنم، تاکهای سبز پیراهن

کنند آرایش دخترچه های خود چو مادرها

چو آن سرو سهی قامت به سیر کوچه باغ آید

[...]

سیدای نسفی

ز برق تیغ ابرویت فتاد آتش به کشورها

مه نو گشت میل آتشین در چشم اخترها

گرفتار تن خاکیست روح از پستی همت

به دام افتاده است این مرغ از کوتاهی پرها

ندارد مادر از تأدیب فرزند خود آسایش

[...]

جویای تبریزی

زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها

نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها

به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی

که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها

به بحر خون، تپیدن‌های دل‌ها کی عبث باشد؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه