غبار گرد بادم توتیای چشم اخترها
پریشان کرد صحرای جنونم مغز در سرها
ز خون تشنگان میخانه دشت کربلا باشد
چو سرهای شهیدان خاک می لیسند ساغرها
نباشد بهره از اموال خود دنیاپرستان را
صدف را تر نمی گردد گلو از آب گوهرها
نشان از کعبه مقصود دهد انگشت مکتوبم
شکسته در تلاش نامه ام بال کبوترها
ز چشمم بسته رخت هستی خود خواب آسایش
کف پهلوی من سیلی زند بر روی بسترها
به عالم کار می سازند اهل جود سایل را
همین آواز می آید به گوش از حلقه درها
منه در زیر گردون سیدا پهلوی راحت را
چه آساید کسی در سایه این کهنه منظرها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویر کردن حال و هوای روحی خود میپردازد. او حس جنون و فتور را در صحرای دلش احساس میکند و به یاد شهدای کربلا میافتد. او به دنیاپرستان اشاره میکند که از داراییهای خود بهرهای نخواهند برد و این که کلام و نوشتههایش به او نشانههای مسیر درست را میدهند. او در مییابد که در دنیای پرتلاطم، حتی در تلاشهایش دچار ناامیدی است و از خواب و آسایش خود محروم است. در نهایت به جهانی اشاره میکند که در آن افراد نیکوکار و با جود تلاش میکنند، اما خودش حتی در سایههای این دنیا نیز آرامش نمییابد.
هوش مصنوعی: غبار و گرد باد چشمهایم باعث شد که ستارهها در آسمان گیج و پریشان شوند و این وضعیت، بیابان دیوانگی من را پر کرد.
هوش مصنوعی: در دشت کربلا، خون تشنگانی که به میخانهای تبدیل شده، به مانند ساغرهایی است که خاک سرهای شهیدان را میلیسند.
هوش مصنوعی: دنیاگرایان از اموال خود هیچ سود واقعی نمیبرند، همانطور که لایههای صدف با آب گوهرها پر نمیشود.
هوش مصنوعی: انگشت من که بر روی نامهام است، نشانهای از کعبه و هدف نهایی من را نشان میدهد، در حالی که در تلاش برای نوشتن، نوشتهام مانند بالهای کبوترها شکسته شده است.
هوش مصنوعی: از چشمانم چهرهات میآید، خواب آرامش بر کف پهلویم، و اینگونه در بسترها سیلی از احساسات بر روی من میزند.
هوش مصنوعی: اهل generosity و بخشش به کسانی که نیازمندند کمک میکنند و این صدا همواره از دروازهها به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در زیر آسمان، مقام رفیع را پایین نیاورید، زیرا در زیر سایه این منظره ویرانه، هیچ کس نمیتواند به آرامش واقعی دست یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همیریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها
همیسوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها
ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالشها
ز بوقلمون به وادیها، فروگسترده بسترها
زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمنها
[...]
هوا اکنون نهد بر گلبن از زنگار افسرها
صبا اکنون کشد در باغ از شنگرف چادرها
سحاب اکنون بیالاید کف گلبن بحناها
نسیم اکنون بیاراید رخ بستان بزیورها
بسان دیده وامق بگرید ابر برگلها
[...]
ز گلها، سروها را دورمنشان ای چمن پرور
که دایم شیشه ها را جا بود نزدیک ساغرها
ز مروارید شبنم، تاکهای سبز پیراهن
کنند آرایش دخترچه های خود چو مادرها
چو آن سرو سهی قامت به سیر کوچه باغ آید
[...]
ز برق تیغ ابرویت فتاد آتش به کشورها
مه نو گشت میل آتشین در چشم اخترها
گرفتار تن خاکیست روح از پستی همت
به دام افتاده است این مرغ از کوتاهی پرها
ندارد مادر از تأدیب فرزند خود آسایش
[...]
زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها
نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها
به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی
که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها
به بحر خون، تپیدنهای دلها کی عبث باشد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.