گنجور

 
سیدای نسفی

به گلشن چون برافروزد ز می رخسار چون گل را

کند فواره خون غنچه منقار بلبل را

به گیسوی عبیرافشان اگر در گلستان آید

به رگهای زمین پیوند سازد شاخ سنبل را

کند چون موم شمع صبر استغنای خوبان را

سر تسلیم می ریزد دم تیغ تغافل را

ز کنج خانه دیگر پای در میخانه نگذارم

به دست آورده ام دامان مینای توکل را

نگه دارد خدا از سیل آفت خاکساران را

نباشد هیچ نقص از جوش دریا سایه پل را

جهان یک کوچه باغ زخم شد از خنجر نازت

نگاهت چند بندد بر کمر تیغ تغافل را

ز عکس سایه من کوه ماند بر زمین پهلو

شکسته دستبوس پنجه ام دوش تحمل را

به راز خویش نتوان ساختن محرم دورویان را

نگه دار از زبان شانه ای مشاطه کاکل را

تماشای چمن ای سیدا بی یار اگر باشد

نگه در دیده میل آتشین داند رگ گل را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اوحدی

اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را

ز روی لاله رنگ خود خجالت‌ها دهی گل را

مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطر

اگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را

رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهان

[...]

فضولی

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را

بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را

چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،

بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را

صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد

[...]

کلیم

به هر منزل فزون دیدم ز هجران زاری دل را

خوشا حال جرس، فهمیده است آرام منزل را

ز شوق دوست زان‌سان چشم حسرت بر قفا دارم

که رو هم گر به راه آرم نمی‌بینم مقابل را

چمن را غنچهٔ نشکفته بسیار است، می‌ترسم

[...]

صائب تبریزی

مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان

که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را

نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان

که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

نگاه باغبانم، می‌پرستم لاله و گل را

کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را

پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه می‌بینم

چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را

به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه