قبای خود چو گل امروز پاره پاره کنم
ز چاک سینه خیال تو را نظاره کنم
خروش ناله من از زمین برد آرام
شبی که ارزوی خواب گاهواره کنم
ز بس که نیست در ایام صحبت گرمی
روم چو آتش و منزل به سنگ خاره کنم
طبیب نبض دل را در اضطراب انداخت
کجا روم بکه گویم دگر چه چاره کنم
شبی به خواب من آن تندخو نمی آید
دمید صبح جز تا کی استخاره کنم
حساب روز قیامت به خود کنم آسان
گناه خویش من اینجا اگر شماره کنم
به خانه ماه من ای سیدا نمی آید
سفید اگر برهش چشم چون ستاره کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس درد و دلتنگی عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او بیان میکند که چگونه از دیدن معشوقش در خیال خود لذت میبرد و در عین حال از عذابی که در نبود او میکشد رنج میبرد. شاعر به ارزیابی وضعیت خود در زندگی و عشق میپردازد و نشان میدهد که در این مسیر از عقاید مذهبی و حسابرسی بر اعمال نیز غافل نیست. او با استفاده از تشبیهات زیبا، افسردگی و آرزوی وصال را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به ناامیدی خود از ملاقات با معشوق اشاره میکند و آرزو میکند که اگر او را ببیند، بتواند چشمانش را به مانند ستارهها روشن کند.
هوش مصنوعی: امروز لباس خود را مثل گل تکهتکه میکنم تا از درز سینهام به تماشای خیال تو بپردازم.
هوش مصنوعی: صدای نالهام از زمین به آسمان رفت و در شبی که آرزو دارم خواب راحتی را تجربه کنم، آرامش را از من گرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در روزگار گفتگوهایمان هیچ گرمی وجود ندارد، حالا مانند آتش میسوزم و میخواهم خانهام را به سنگ سخت تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: پزشک نبض دل مرا در حالت نگرانی قرار داد، نمیدانم به کجا بروم و چه کنم که از این درد رهایی یابم.
هوش مصنوعی: شبی کسی که بایه تندخو و خویشتن را میگیرد، در خواب من نمیآید و تنها در صبح میفهمم که باید تا کی به دعا و استخاره پردازم.
هوش مصنوعی: من حساب روز قیامت را برای خودم ساده میگیرم، زیرا اگر به گناهانم در اینجا حساب و کتاب کنم، کار دشواری خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به خانهی ماه من بیایی، نور و روشنی را خواهی دید. اما اگر به او نگاه کنی، مانند ستارهها خواهد درخشید و زیباییاش فراموشنشدنی خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنم
بهارِ توبهشکن میرسد چه چاره کُنم؟
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
که مِی خورند حریفان و من نِظاره کنم
چو غنچه با لبِ خندان به یادِ مجلسِ شاه
[...]
نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم
دلم ز دست بخواهد شدن چه چاره کنم
ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم
ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به
[...]
دلم ز دست شد، از دست دل چه چاره کنم؟
اگر بدست من افتد، هزار پاره کنم
خوشست بزم تو، لیکن کجاست طاقت آن
که در میان رقیبان ترا نظاره کنم؟
مگو: کناره کن از من، که جان ز کف ندهی
[...]
اگر به روی تو بار دگر نظاره کنم
چو صبح زندگی خویش را دوباره کنم
مرا به سوی تو بال و پر دگر گردد
ز اشتیاق تو هر جامه ای که پاره کنم
مرا نگاه تو کرده است آنچنان وحشی
[...]
خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره کنم
به جان غلامی رند شراب خواره کنم
حصاریم غم دنیا و آخرت دارد
ازین میانه به مستی مگر کناره کنم
ز شیشه غیرت خورشید و ماه را ساقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.