نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم
دلم ز دست بخواهد شدن چه چاره کنم
ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم
ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به
که خویش را دو سه روزی شرابخواره کنم
زبسکه بر در او گشته ام شود شرمم
که دیگر آن در و دیوار را نظاره کنم
بشیشه نسبت قلبم توان ولی نتوان
که نسبت دل سختش بسنگ خاره کنم
میان خار ملامت چو مردم چشمم
نه مردمم اگر از این میان کناره کنم
مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی
نمی توانم اگر نی هزار باره کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به شدت درگیر عشق و درد جدایی است و احساس میکند که نه تحمل دوری معشوق را دارد و نه میتواند از او جدا شود. او از دل تنگیاش میگوید و اینکه چطور میخواهد معشوقش را به خود نزدیک کند. در عین حال، از غم و اندوهش هم سخن میگوید و به سختیهایی که در عشق متحمل میشود اشاره میکند. او نمیتواند از عشق دست بکشد، حتی اگر مجبور به تحمل سختیها باشد. به طور کلی، این شعر بیانگر عذابی است که عشق و جدایی میتواند به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: نه قدرت دیدن وصال محبوب را دارم و نه تحمل دوریاش را؛ دلم از دست رفته و نمیدانم چه اقدامی کنم تا این وضعیت بهبود یابد.
هوش مصنوعی: احساس عمیق و تنگی در دل دارم که میخواهم آن را از دل به بیرون برآورم و با شدت تمام آن را پارهپاره کنم.
هوش مصنوعی: دیگر توان تحمل غم را ندارم و راهی برای رفع آن نیست. بهتر است که چند روزی خود را به میگساری مشغول کنم.
هوش مصنوعی: من به قدری بر در آن شخص ایستادهام که دیگر شرم دارم به آن در و دیواری که همیشه به آن نگاه میکردم، نگاه کنم.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که قلب من توانایی این را دارد که با شیشه رابطه برقرار کند، اما نمیتوانم به دل سنگی و سخت نزدیکی پیدا کنم. در واقع، اشاره به این دارد که دل انسان سخت و غیرقابل نفوذ است و نمیتوان به سادگی با آن ارتباط برقرار کرد.
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و انتقادها مانند مردم عادی هستم، اما اگر بتوانم از این شرایط فاصله بگیرم، دیگر مثل آنها نخواهم بود.
هوش مصنوعی: نگو که از عشق دست بردار و شاد زندگی کن؛ من نمیتوانم این کار را بکنم، حتی اگر هزار بار هم تلاش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنم
بهارِ توبهشکن میرسد چه چاره کُنم؟
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
که مِی خورند حریفان و من نِظاره کنم
چو غنچه با لبِ خندان به یادِ مجلسِ شاه
[...]
دلم ز دست شد، از دست دل چه چاره کنم؟
اگر بدست من افتد، هزار پاره کنم
خوشست بزم تو، لیکن کجاست طاقت آن
که در میان رقیبان ترا نظاره کنم؟
مگو: کناره کن از من، که جان ز کف ندهی
[...]
اگر به روی تو بار دگر نظاره کنم
چو صبح زندگی خویش را دوباره کنم
مرا به سوی تو بال و پر دگر گردد
ز اشتیاق تو هر جامه ای که پاره کنم
مرا نگاه تو کرده است آنچنان وحشی
[...]
قبای خود چو گل امروز پاره پاره کنم
ز چاک سینه خیال تو را نظاره کنم
خروش ناله من از زمین برد آرام
شبی که ارزوی خواب گاهواره کنم
ز بس که نیست در ایام صحبت گرمی
[...]
خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره کنم
به جان غلامی رند شراب خواره کنم
حصاریم غم دنیا و آخرت دارد
ازین میانه به مستی مگر کناره کنم
ز شیشه غیرت خورشید و ماه را ساقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.