رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو دانی
زمین به بوس که منت در آن زمان که تو دانی
چو شرح حال تو پرسد ز محرمان به اشارت
بگو که قاصدم از جانب فلان که تو دانی
پس از نیاز به او عرض کن چنانکه نرنجد
حکایتی ز زبانم به آن زبان که تو دانی
اگر به خنده لب کامبخش خود نگشاید
ازو به گریه و زاری طلب کن آن که تو دانی
وگر به ابروی پرچین گره زند به کرشمه
گرهگشائی ازین کار کن چنان که تو دانی
نشان خنده چو پیدا بود از آن لب نوشین
همان به خواه که گفتیم به آن لسان که تو دانی
به جز صبا که برد محتشم چنین غزلی را
دلیر جانب آن سرو نکتهدان که تو دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از صبا (باد) میخواهد که پیامی را به معشوق برساند و او را به یاد بوسهای که از محبوب دریافت کرده، بیندازد. شاعر ضمن توصیف حال و احساسات خود، به صبا سفارش میکند که در بیان این احساسات احتیاط کند تا محبوب ناراحت نشود. او به قدرت تأثیرگذار خنده و ابروی معشوق اشاره میکند و میخواهد که اگر لبخند معشوق در دسترس نیست، از اشک و زاری برای جلب محبت او استفاده کند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که تنها اوست که میتواند این احساسات عمیق را به طریق درست بازگو کند.
هوش مصنوعی: ای نسیم، برو و به آن درخت سرسبز و دلنشین بگو که تو میدانی کجا باید بر خاک بوسه بزند، چون تو از حالاتی که در آن زمان وجود دارد، آگاهی داری.
هوش مصنوعی: وقتی که دوستان نزدیک تو از حال و روز تو بپرسند، به آرامی و بدون گفتن مستقیم به آنها بگو که فرستادهام از طرف کسی که تو خوب میدانی کیست.
هوش مصنوعی: پس از آنکه به او نیاز داشتی، به گونهای صحبت کن که ناراحت نشود و داستانی را به زبانی که خودت میفهمی و میتوانی بگویی، برایش تعریف کن.
هوش مصنوعی: اگر لبخند بر چهرهاش ننشیند، از او به گریه و زاری کمک بگیر؛ آن کسی را که تو میشناسی.
هوش مصنوعی: اگر او به ابروی خود شکل زیبایی بدهد و با لطافت مشکل را حل کند، تو نیز باید کاری را انجام دهی که خودت میدانی.
هوش مصنوعی: وقتی خنده از لبهای شیرینش نمایان است، بهتر است به همان شکلی که گفتیم، صحبت کنیم، با زبانی که تو میفهمی.
هوش مصنوعی: به جز نسیم صبحگاهی که این غزل زیبا را به همراه خود برد، کسی دیگر نمیتواند زیبایی و شکوه آن سرو دانا را درک کند، که تو خود بهتر از همه میدانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نسیم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانی
گذر کنی ز بر من به نزد آنکه تو دانی
پیام من برسانی، بدان صفت که تو گویی
سلام من برسانی، بدان زبان که تودانی
چو راز با کمرش در میان نهی بشگرفی
[...]
ایا صبا خبری کن مرا از آن که تو دانی
بدان زمین گذری کن در آن زمان که تو دانی
چو مرغ در طیران آی و چون بر اوج نشستی
نزول ساز در آن خرّم آشیان که تو دانی
چنان مران که غباری بدو رسد ز گذارت
[...]
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را
[...]
بیار ساقی از آن می بدان نشان که تو دانی
به کام تشنه ما ریز آنچنانکه تو دانی
خمار عشق ز سر کی رود برون از می
ز باده خانه لعلت بیار از آنکه تو دانی
من این دو بیت نوشتم ز شور مطرب مجلس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.