گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

ای آفتاب از مه روی تو آیتی

تاریک شب ز ظلمت مویت کنایتی

جز پیر می‌فروش پی دفع درد و غم

از هیچ کس به عمر ندیدم کفایتی

سرو چمن ز قامت دلجوت جلوه‌ای

آب خضر ز لعل لبانت کنایتی

در هر سری ز سنگ جفایت نشانه‌ای

در هر دلی ز آتش عشقت سرایتی

شاهی تو را سزد که توانی بنا، گرفت

هر دم به یک اشاره ابرو ولایتی

در فوج دلبران که به نصرت مُسلّمند

فرخنده‌تر ز سرو قدت نیست رایتی

بپْذیر پند من که شنیدم ز کاملی

وز این صحیح‌تر نشنیدم روایتی

مشکن دل کسی که به اجماع عقل و نقل

نبْود به هیچ کیش، بتر زین جنایتی

غیر از علیّ و آل، نباشد «محیط» را

از کس امید لطفی و چشم عنایتی

 
sunny dark_mode