گنجور

 
عنصری

رامش افزای باد و نیک اختر

بر ملک اورمزد شهریور

نامور میر نصر ناصر دین

بوالمظفر که عزم اوست ظفر

رؤیت و خلق اوست جان و خرد

عزم و توفیق او قضا و قدر

تا نبینی و نشنوی سخنش

سخت بی فایده است سمع و بصر

خشم او نام ابر برد برزم

آتشین گشت ابر و قطره شرر

آسمان را عرض نهند همی

همت شاه مر ورا جوهر

آن کف راد او چه گویی چیست

آن سخا پرور عطا گستر

روزگار ملوک را شرفست

روزی اهل فضل را دفتر

رسم او فخر و فعلش از هنرست

لفظ او در و خلقش از عنبر

هر کجا مهر و کین او نبود

که شناسد که چیست نفع و ضرر

عکس شمشیر او مبارز را

آتش انگیزد از میان جگر

چه ز کاغذ کنند بارانی

چه بر زخم او برند سپر

گشت آراسته بصورت او

فلک و انجم و طباع و صور

گر ز جنس فرشته هستش خلق

پس چرا خلق او ز جنس بشر

گر بدریا رسد سیاست او

خون شود آب و ریگ خاکستر

چشم حاسد که بنگرد سوی او

مژگانش بدو کشند حشر

همه در دامن علامت اوست

هر چه اندر همه جهان مفخر

پیش او همچو پیش باد که است

هر چه اندر جهان همه لشکر

منظر اوست مجمع همه فضل

آفرین باد بر چنین منظر

عالمست آن زمین مجلس او

هر بدستی ازو یکی کشور

وهم بر همتش از آن نرسد

که نیارد ز آفتاب گذر

جای ملک اندرین همایون صدر

روی دولت بدین مبارک در

سبب جان مزاج سیرت اوست

سبب تن مزاج ماده و نر

دولت او سرست و شاهی تن

سخت ضایع بود تن بی سر

کمترین لفظ را که او گوید

دو جهان باشد اندرو مضمر

زر اگر خلق شد عزیز بدان

که کند شاه ازو لجام و کمر

گر نباشد مدیح را صفتش

چه مدیح نکو چه هزل و هذر

همچو یاقوت کش نباشد رنگ

پس چه یاقوت باشد و چه حجر

به از و زیر گردش گردون

رحمت ذوالجلال را چه اثر

نبودش آگهی ز آز و نیاز

کهتری را کش او بود مهتر

نه ستم باشد و نه درویشی

اندر آن شهر کو بود داور

خاصه کردش بهشت چیز خدای

که بدان هشت دیدش اندر خور :

زندگانی و ملک و دولت و دین

پادشاهی و عدل و فضل و نظر

تا همی هم بر این نهاد که هست

زیر باشد زمین و چرخ زبر

جاودان شاه باش و کام روا

دوستان شاد و دشمنان مضطر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

ای پری روی آدمی پیکر

رنج نقاش و آفت بتگر

تیرگی مر خط ترا بنده است

روشنایی رخ ترا چاکر

جادویی غمزۀ ترا تبع است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

دی ز لشکرگه آمد آن دلبر

صد ره سبز باز کرد از بر

راست گفتی برآمد اندر باغ

سوسنی از میان سیسنبر

گرد لشکر فرو فشاند همی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

ای جهان را به راستی داور

ملک عدل ورز دین پرور

عالم افروز نام مسعودت

ملک را همچو تاج را گوهر

گنج پرداز دست معطی تو

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۸۷ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

طالع از طالعت عجایب‌تر

کس ندیدی عجایب دیگر

گه به چرخت برد چو قصد دعا

گه به خاک آردت چو عزم قدر

گه به دستت ببندد از دل پای

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۸۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

رایت شهریار دین گستر

سایه افگند بر جهان یکسر

مسرعات فلک رسانیدند

خبر فتح او بحر کشور

رونقی یافت ملت ایزد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه