مقدمه چو درآمد ز لشگر نیسان
به باغ ساقه برون راند از سپاه خزان
به باغ رایت عالیش سرو آزادست
به کوه مطرد رنگینش لاله نعمان
کنار باغ ز نورسته شاخ پر تیرست
میان باغ ز نورسته غنچه پر پیکان
زمین بگسترد از سبزه هر زمان مفرش
سپهر بر کشد از ابر هر زمان ایوان
مشاطه گل پیوست لؤلؤ خوشاب
عروس گلبن بربست گوهر الوان
به مجمر گل از بوی عود ماند اثر
به جام لاله دراز رنگ باده مانده نشان
به باغ عرعر بی جان همی کند حرکت
به شاخ بلبل بی رود می زند دستان
بسان کاشان بی رنگ خامه نقاش
چگونه گشت همه باغ پرنگارستان
مگر که باغ به نیسان چو ملک مایه گرفت
ز طبع و خاطر خورشید خسرو ایران
امیر غازی محمود سیف دولت و دین
که هست نامش بر نامه شرف عنوان
سپهر قدری کو را متابع است سپهر
جهان ستانی کو را مسخر است جهان
سرای او را در بزم دولتست بساط
حسام او را در رزم نصرتست فسان
نه ملک زیبد بی او نه چرخ بی خورشید
نه خلق باشد بی او نه کشت بی باران
نه جور بینی ازو و نه تیرگی ز بهار
نه نقص یابی ازو و نه عیب در قرآن
کدام بند که او را نه نام اوست کلید
کدام دارد که او را نه ذکر او درمان
سرای و خانه نیکوسگال و بدخواهش
به تیغ تیزش آباد این و آن ویران
شگفت نیست که آبست تیغ او بی شک
به آب باشد ویران جهان و آبادان
در آن زمان که براندازدش به ابر شود
سنانش برق درخشنده و اجل باران
چو پشت ماهی و چون پشت سنگ پشت شود
ز روی جوشن و برگستوان همه میدان
چو سایه گردد تن از حسام چون خورشید
چو یخ شود دل در رزم همچو تابستان
ز هوا طعنه درافتد به نیزه ها لرزه
ز بیم ضرب درافتد به تیغ ها خفقان
حسام در دل هر کس چو نار در کوره
عمود بر سر هر یک چو پتک بر سندان
خدایگان زمین اندر آن زمان گویی
هزار دارد دل یا هزار دارد جان
ز زخم تیغش چون باد در قفس باشد
به پیش حمله او در تن عدوش روان
ز تیغ و حمله او چشم و روی دشمن او
چو لاله گردد از خون و چون زر اندر کان
به گرز بر سر و چشم و دهانش پست کند
به تیغ تیز کند تنش پر ز چشم و دهان
ز بهر دیدن و گفتار باشد از کف شاه
درین ز پیکان دیده در آن ز تیغ زبان
خدایگانا آنی که چون برآشفتی
نگه کنند به هر نوع برتری ز گمان
اگر ملوک بخوانند کارنامه ملک
نخست نام تو بینند بر سر عنوان
سپهر هشت شود چون کنند چتر تو باز
بهشت نه شود آنگاه که گسترندت خوان
تو خفجه پاشی و بیکار شد ز تو صراف
تو بدره بخشی و بی شغل شد زتو وران
ز بهر پاکی جود تو عدل تو نه شگفت
که از عیار زر و سیم بفکند حملان
ز تیغ تو نکند خسروی به معرکه سود
ز دست تو نکند مادحی به بزم زیان
زمین دو پیکر گردد ز بس که در حمله
ز سر دو نیمه کند خنجر تو تا به میان
خدنگ تیز تو چون از عقاب یابد پر
چرا که کرکس را در وغا کند مهمان
ز هیبت تو گمان افتد که جانوریست
بروز بار به پیش تو شیر شاد روان
اگر بداندی آهن که خنجر تو ازوست
به جای جوهر از طبع راندی مرجان
ز ترک بچه که زاید ز بهر خدمت تو
چو کلک زاید برجسته قد و بسته میان
تو را سعادت چون بندگان کند خدمت
تو را جلالت چون چاکران برد فرمان
چو ابر و باد به طاعت همی بکوشم من
به شکر مدح تو روز و شب آشکار و نهان
ز اهتزازم ماننده کشیده حسام
ز بار شکرم ماننده خمیده کمان
اگر نبودی دیدار و مدح تو بودی
دهان و چشمم بر دیده و زبان زندان
همیشه تا بود از مهر پر ز نور فلک
همیشه تا شود از ابر پر ز گل بستان
به دولت اندر همچون زمانه گیتی دار
به نعمت اندر همچون سپهر نهمت ران
هزار شهر بگیر و هزار شاه ببند
هزار قصر برآر و هزار سال بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره زیبایی و شکوه باغ و همچنین ستایش از شخصیتی برجسته به نام محمود، که به عنوان امیر غازی و منبع جود و داد شناخته میشود. شاعر با توصیف باغی پر از گل و رنگهای زیبا، به توفیقات و قدرتهای امیر اشاره میکند و بیان میکند که بدون او، زمین و آسمان و حتی مردم معانی خود را از دست میدهند. در بزم و جنگ، او مانند خورشید درخشان و نیرومند است و با شمشیرش به دشمنان آسیب میزند. شاعر به ستایش از سیاست و قدرت امیر میپردازد و برکات او را بر زمین و جامعهی خود نشان میدهد. در نهایت، او از محمود به عنوان کسی که شادی و رونق را به همراه میآورد، نام میبرد و آرزو میکند که این برکتها همیشه ادامه داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که بهار با شکوه و سرسبزی خود وارد میشود، سرما و خشکی پاییز را از باغها میرانَد و زندگی جدیدی را آغاز میکند.
هوش مصنوعی: در باغی که پر از درختان بلند و زیباست، گلهای لالهای با رنگهای شگفتانگیز در دامان کوهستان میرویند.
هوش مصنوعی: در کنار باغ، شاخهای تازه با تیرهای فراوان قرار دارد و در وسط باغ، غنچهای نو شکفته است که پر از پیکانهای تیز است.
هوش مصنوعی: زمین هر بار با سبزه فرش میشود و آسمان هر زمان از ابرها برایش سایهای میآورد.
هوش مصنوعی: آرایشگر گل، مروارید خوشبو را به عروس گلها تزئین کرد و جواهرات رنگارنگ را برای او آماده کرد.
هوش مصنوعی: عطر عود روی گل به قدری تأثیرگذار است که رد آن باقی میماند. همچنین، رنگ نوشیدنی درون لیوان لاله به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: در باغی که درختانش بیجان و گیاهان پژمردهاند، پرندهای در حال پرواز است و با آوازش، به درختان و شاخهها جان میبخشید و دستانش را در هوای آزاد به حرکت در میآورد.
هوش مصنوعی: چگونه میشود که باغی با رنگ و طرحهای زیبای فراوان، مانند شهر کاشان که رنگی ندارد، به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که باغ در فصل بهار، به مانند یک پادشاه، از طبیعت و ذوق خورشید بهرهمند میشود؟
هوش مصنوعی: امیر غازی محمود، که به عنوان یک شخصیت بزرگ در تاریخ شناخته میشود، هم در عرصه حکومت و هم در دین، نامش به عنوان یک شخص با اعتبار و احترام در نوشتهها ثبت شده است.
هوش مصنوعی: آسمان به کسی که شایسته و بزرگ است، احترام میگذارد و در مقابل او تابع میشود. همچنین جهان به کسی که مقام والایی دارد، تسلیم میشود و تحت فرمانش درمیآید.
هوش مصنوعی: خانه او در زمان خوشی و جشن، مملو از نعمت و لذت است و در میدان نبرد، شمشیرش نشان از پیروزی و یاری دارد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا بدون او وجود ندارد؛ نه ملک و سرزمین بدون او درست میشود و نه آسمان بدون خورشید میدرخشد. انسانها بدون او نمیتوانند زندگی کنند و زمین بدون باران نمیتواند محصول بدهد.
هوش مصنوعی: هرگز از او سختی و دشواری نخواهی دید، مانند بهار که پر از روشنی و زیبایی است. نه کاستیای در او وجود دارد و نه عیبی در قرآن.
هوش مصنوعی: کدام کمکی وجود دارد که نام او را نداشته باشد و کدام راه حلی هست که بدون یاد او موثر باشد؟
هوش مصنوعی: خانهای که دارای آدمهای خوب است، به وسیلهی تیزی و تندزبانیش، میتواند برای برخی آباد و برای برخی دیگر ویران باشد.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که نیروی تیغ او میتواند به راحتی باعث ویرانی و نابودی دنیا شود، حتی اگر خود او به نظر سازنده و آباد بیاید.
هوش مصنوعی: در زمانی که او را به پایین بفرستد، نیزهاش به مانند روشنایی برق در ابر میدرخشد و مرگ مانند باران میبارد.
هوش مصنوعی: اگر پشتیبان کسی از آنچه بر اوست محافظت کند و سختیها را تحمل نماید، در برابر مشکلات و جنگها مقاوم خواهد بود. مانند ماهی که وقتی در آب است، پنهان میشود و سنگی که استقامت دارد در برابر فشارها، باید در برابر چالشها استوار بود.
هوش مصنوعی: وقتی که جسم به زیر سایه حسام فرو میرود، مانند خورشید درخشان است و وقتی دل در میدان جنگ سرد و بیاحساس میشود، مثل یخ در فصل تابستان میگردد.
هوش مصنوعی: از بالا، حملهای به سوی نیزهها میآید که لرزشی ناشی از ترس به تیغها میدهد و حالت خفقان ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: حسام در دل هر فرد مانند آتش در کوره است و به طور عمودی بر سر هر یک مانند چکش بر سندان فرود میآید.
هوش مصنوعی: در آن زمان، انگار خدای زمین هزار دل یا هزار جان دارد.
هوش مصنوعی: ز زخم تیزی که به دشمن میزند، مانند بادی در قفس میماند؛ هر بار که به او حمله میکند، دشمن خود را در حال فرار میبیند.
هوش مصنوعی: به سبب حمله و شمشیر او، چهره و چشمان دشمن مانند گل لاله میشود و خونش بر زمین جاری میگردد، بهگونهای که مانند طلا در معدن درخشان و ارزشمند به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: او به شدت به دشمن حمله میکند و با گرزی به سر و چشمانش میکوبد و سپس با تیغ تیز، بدنش را پر میکند از زخمهایی که باعث آسیب به چشمانش و دهانش میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن و صحبت کردن، از دست شاه به این جا آمدهایم، مانند پیکانی که از چشم در میآید و مانند تیغی که از زبان بیرون میزند.
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو آن کسی هستی که وقتی خشمگین میشوی، نگاهی به هر نوع برتری و قدرت نمیکنی و ذهنیتها را کنار میگذاری.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهان بخواهند کارنامهی یک پادشاه را بررسی کنند، در ابتدای آن نخستین نامی که میبینند نام تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان و محیط پیرامونت به حالت ایدهآل درآید و چتر تو را به سوی بهشت باز کنند، آن زمان نیست که تو در برابر ضیافت و برکتها گسترده شوی.
هوش مصنوعی: تو مثل یک پرنده رها هستی و بیکار میمانی، در حالی که دیگران از تو نفع میبرند و پیوسته سرگرم هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر پاکی و بخشش تو، این دور از انتظار نیست که عدالت تو، مانند طلا و نقره، پایههای خود را از کار بیندازد و دگرگون کند.
هوش مصنوعی: از قدرت و توانایی تو هیچ شاهی در نبرد بهرهبرداری نمیکند و هیچ ستایشگری در مجالس شادمانی از تو زیانی نمیبیند.
هوش مصنوعی: زمین به دو نیم تقسیم میشود، زیرا چنان که در حمله، خنجر تو از بالای سر، آن را به نیمه میکند و به وسط میرسد.
هوش مصنوعی: تیزپروازی تو مانند نیزهای است که وقتی در دستان عقاب قرار گیرد، میتواند به راحتی کرکس را در میانهی میدان درگیر کند و گرفتار کند.
هوش مصنوعی: از جذبه و شکوه تو، گمان میرود که تو یک موجود افسانهای هستی که در روز روشن، مانند شیر شاداب و پرانرژی، در برابر تو ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: اگر میدانستی که خنجر تو از آهن ساخته شده است، به جای اینکه جواهرات بگنجانی، مرجان را برمیگزینی.
هوش مصنوعی: بچهای که از ترک به دنیا میآید، برای خدمت به توست، همانطور که قلمی با کیفیت و زیبا ساخته میشود.
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی تو مانند بندگان به خدمت تو خواهد آمد و جلالت و عظمت تو مانند چاکران به اطاعت از تو خواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: من مانند ابر و باد تلاش میکنم تا به وظیفهام عمل کنم و به خاطر تو همیشه در روشنایی و تاریکی از تو ستایش کنم.
هوش مصنوعی: من همچون شمشیری قوی و برنده به دیوانگی و شور و شوق میلرزم و در عین حال، مانند کمانی که با بار شکری خم شده است، به ظرافت و فریبندگی در حرکت هستم.
هوش مصنوعی: اگر تو نبودید و من نمیتوانستم شما را ببینم و ستایش کنم، آنگاه چشمانم مانند زندانی در چنگال غم و دلتنگی به زبانم قفل میشد.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که عشق و محبت وجود دارد، مانند روشنی آسمان است، و همیشه وقتی که ابرها باران میبارند، باغ به گل و شکوفه آراسته میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به اهمیت و زیبایی زندگی اشاره شده است. به نوعی باید یادآور شد که مانند دنیای بزرگ و گیتی، انسان باید از نعمتها و خوشبختیهای خود بهرهبرداری کرده و آنها را گرامی دارد. در واقع زندگی فرصتهای زیادی برای لذت بردن و استفاده از امکانات فراهم کرده است که باید قدر آن را دانست.
هوش مصنوعی: هزاران شهر را تسخیر کن و هزاران پادشاه را به بند بکش. هزاران کاخ بساز و برای هزار سال در آنجا بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.