نگاه کن به بزرگی و جاه این ایوان
که برگذشته به رفعت ز تارک کیوان
نشسته سلطان بر تخت با جمال و کمال
که دور بادا چشم کمال ازین سلطان
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
سپهر قدر و قدر رتبت و زمانه توان
به حلم کوه متین و به رأی بدر منیر
به طبع بحر محیط و به قدر چرخ کیان
زمانه دارا اندر زمانه شاهی نیست
که او نخواست ز تیغ تو زینهار و امان
حریم ملک چنان شد ز عدل تو ملکا
که بر رمه به چراگاه گرگ گشت شبان
به پادشاهی بر عدل سود کردی تو
نکرد هرگز بر عدل هیچ شاه زیان
نگاه کردم یک فخر عدل را آنست
که فخر کرد پیمبر به عصر نوشروان
کنون به عصر تو و یاد عصر تو جاوید
هزار فخر نماید همی زمین و زمان
تو پادشاه جهانی و چرخ و گیتی رام
تو شهریار جوانی و ملک و بخت جوان
بوی و بادی صاحبقران درین گیتی
ز خسروان چو تو صاحبقران ندید قران
ز حرص جود تو در کان همی بخندد زر
ز بیم دست تو بر زر همی بگرید کان
خدایگانا گستاخی است اندر شعر
که شاعر آن را نیکو کند به شعر بیان
ملوک فالی کز لفظ شاعران شنوند
خجسته دارند ای زینت ملوک جهان
درین قصیده ز مدحت کرانه کرد رهی
اگر چه مدح تو را طبع او ندید کران
هزار یک ز ثنای تو گفت نتواند
به حسب حال بخواهد همی گشاد زبان
اگر چه پویه غزوت بود چو جد و پدر
ز بهر تقویت دین و نصرت ایمان
نداشت باید در طبع و دل عزیمت هند
بسنده باشد یک ترک تو به هندستان
به بزم ساقی تو هست زاده خاتون
به رزم یاور تو هست بچه خاقان
تهی نباید کردن خزانه از زر و سیم
نباید آورد ای شاه در خزینه زیان
به زر و سیم نباید همی خریدن ترک
دریست سخت گشاده رهیست نیک آسان
چو بندگان همه ترکان چیره دستانند
کشید باید لشکر به غزو ترکستان
چو گشت ویران بوم و بر نتیجه رأی
بکند باید بوم و بر نبیره خان
بهر غنیمت چندان به دستت آید ترک
که بی کرانه سپاهی فرازت آید از آن
به کف گرفتی ملک و تمام داری مرد
یقین شمر که چنین است رسم این گیهان
به مرد ملک بجای و بمال مرد به پای
نگاه داشتن ملک جز چنین نتوان
تو مال داری چندان که هر چه خواهی مرد
به جان ببندد پیش تو روز جنگ میان
اگر که نهمت غزویت هست کار بساز
ز بهر غزو سپاهی چو ابر و باد بران
نه ممتنع بودت غزو اگر نباشد هند
به ترک و روم کش این لشکر و سپاه گران
ربیع ملک شد از عدل وجود تو خرم
چنانکه باغ ربیع از نسیم و از باران
یقین بود که ربیع است تازه ملک تو را
که هیچ وقت نبیند گزند باد خزان
دریغ ربیع نگر تا ربیع شیبانی
چگونه آید با چند خدمت الوان
به کینه بندد و آرد به حضرتت امسال
به رسم خدمت صد زنده پیل مست ژیان
زهدی ها که رسانید و مالها کاورد
یقین بدان که شود ده خزینه آبادان
به بارگه رمه زنده پیل مست آورد
که کوههای دمانند و حصن های روان
دویست مرکب دریا گذار دشت نورد
که گاه کوه رکابند و گاه باد عنان
زمانه پیش تو او را چو دید بسته کمر
چه گفت گفت زهی قدر گوهر شیبان
تو شهریارا کیخسروی به جاه و هنر
ربیع پیش تو مانند رستم دستان
نه هیچ شاه چنین بنده داشت اندر ملک
نه هیچ بنده چنین جاه داشت از اعیان
کنون که نوبت آسایش است و وقت نشاط
به شادکامی بنشین و مطربان بنشان
بنوش باده که بی باده شادکامی نیست
ز شادکامی بی باده کس نداد نشان
جمال دولت بین و بساط فخر سپر
سرای ملک فروز و نهال عدل نشان
به جان و طبع نبید و سماع خواه که هست
نبید قوت طبع و سماع راحت جان
درین مبارک قصر و بدین همایون تخت
هزار سال به پای و هزار سال بمان
زبان گشاده چو مسعود سعد پیش تو باد
هزار شکر سرای و هزار مدحت خوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در توصیف بزرگی و جاه یک پادشاه به نام "ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود" سروده شده است. شاعر به ویژگیهای برجسته پادشاه و برقراری عدالت در سرزمین اشاره میکند و او را بزرگترین و نیکوکارترین پادشاه در زمان خود میداند. در این متن به عظمت حاکمیت او، حاکمیت بر دلها و خواستهها، و همچنین تواناییهایش در برقراری امنیت و رفاه اشاره شده است. شاعر از عواطف و ثنای خود نسبت به پادشاه و تاثیرات مثبت او بر جامعه سخن میگوید و بیان میکند که در زمان او، زندگی و ثروت به قدری رواج یافته که خزانهها از زر و سیم پر شدهاند. در پایان، شاعر خواهان شادمانی و جشن در دربار پادشاه است و امید دارد که این روزها ادامه داشته باشد.
هوش مصنوعی: به عظمت و شکوه این ایوان توجه کن که از بلندای آسمان نیز فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: سلطان با زیبایی و کمال بر تخت نشسته، امیدوارم چشمان کمال از این سلطان دور باشد.
هوش مصنوعی: ابوالملوک، یعنی پادشاه بزرگ و برجستهای به نام ارسلان بن مسعود، دارای مقام و موقعیتی عظیم در زمان خود است. او در دنیای سیاست و حکومت از قدرت و نفوذ بالایی برخوردار بوده و در حقیقت نشاندهندهی شکوه و عظمت دوران خودش میباشد.
هوش مصنوعی: به صبر و استقامت کوه استوار، و به خرد و اندیشهاش مانند ماه تابان، و به ویژگیهایش شبیه به دریای وسیع، و به بزرگیش همچون افلاک پادشاهی.
هوش مصنوعی: در این زمان، هیچ پادشاهی نیست که از قدرت تو بترسد و از تیغ تو به امان نرود.
هوش مصنوعی: حریم و قلمرو کشور به واسطهی انصاف و عدالت تو به اندازهای امن و با عظمت شد که حتی گرگها هم به رمهها نزدیک شدند و دیگر شبانان نمیتوانند از آنها محافظت کنند.
هوش مصنوعی: تو با رعایت انصاف و عدالت به مقام پادشاهی رسیدی، و هیچیک از شاهان پیشین هرگز بر پایه عدالت به تو زیانی نرساندهاند.
هوش مصنوعی: به نگاهی به این موضوع پرداختم که بزرگترین افتخار در عدالت، از آن پیامبر اسلام است که در زمان نوشروان، پادشاه پیشرفته و عادل ایران، به آن افتخار میکرد.
هوش مصنوعی: امروزه به خاطر وجود تو و یاد تو، زمین و زمان به طور جاودانه به افتخار میبالند.
هوش مصنوعی: تو فرمانروای جهانی و آسمان و زمین در کنترل تو هستند. تو جوانی با شکوه و بخت و سرنوشت نیز در دستان توست.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس به زیبایی و شیوایی تو، که در اوج مقام و ارزش هستی، وجود ندارد. بوی خوش و طراوتی که از وجود تو به مشام میرسد، مانند چیزی نیست که از دیگر فرمانروایان سراغ داشته باشیم.
هوش مصنوعی: از روی طمع و علاقه به بخشش تو، طلا در دلش شادمانه میخندد و از ترس دستان تو بر روی طلا، گریان و نگران است.
هوش مصنوعی: در شعر، جسارت و شجاعت خاصی وجود دارد که شاعر با هنرمندی میتواند آن را به زیبایی بیان کند.
هوش مصنوعی: پادشاهانی که از زبان شاعران بشنوند، خوشبخت خواهند بود؛ ای زینت و زیبایی فرمانروایان جهان.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش و مدح شخصی پرداخته است. اگرچه شاعر احساس میکند که ذات و طبیعت او نتوانسته به خوبی ابعاد شخصیت مورد ستایش را درک کند و به تصویر بکشد، اما هنوز هم تلاش کرده تا از او تمجید کند. به طور کلی، شاعر از محدودیتهای خود آگاه است ولی با این وجود، به ستایش میپردازد.
هوش مصنوعی: زبان هیچ کس نمیتواند به خوبی و زیبایی تو را توصیف کند، زیرا وصف تو فراتر از کلمات است و هر چه بگویم، باز هم کم است.
هوش مصنوعی: اگرچه حرکت و تلاش تو مانند جد و پدر است، اما هدف آن تقویت دین و یاری رساندن به ایمان است.
هوش مصنوعی: باید در دل و طبیعت خود تصمیمی قاطع داشته باشی، زیرا یک اشاره از تو برای رفتن به سرزمین هند کافی است.
هوش مصنوعی: در محفل میگساری، کسی که به تو خدمت میکند و در کنار توست، فرزند یک بانو بزرگ است و در میدان نبرد نیز، یاور تو فرزندی از یک پادشاه بزرگ است.
هوش مصنوعی: خزانه نباید از طلا و نقره خالی باشد، ای شاه، نباید ضرر به خزینه برسد.
هوش مصنوعی: نباید به طلا و نقره وابسته شد، چرا که ترک دنیا راهی آسان و آشکار را پیش روی انسان میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر تمام بندگان به دست توانای ترکها تسلط پیدا کردهاند، پس باید لشکری برای جنگ با ترکستان آماده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که سرزمین و خانه و کاشانه ویران شود و نتیجه تصمیمات بد مشخص گردد، باید از نو به بازسازی و ترمیم بپردازیم.
هوش مصنوعی: هرگاه فرصت و شانس خوبی نصیبت شود، مانند سپاهیان بینهایتی میباشد که بر تو حملهور میشوند و از آن بهرهمند میشوی.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز را در دست داری و به شایستگی همه را مدیریت میکنی، باید بدانی که این واقعیتها جزء قواعد این دنیا هستند.
هوش مصنوعی: به مردان قدرت و ثروت نمیتوان تکیه کرد، زیرا تنها با نگهداشتن ملک و دارایی نمیتوان از آنها محافظت کرد.
هوش مصنوعی: تو ثروتی داری که هر کسی به خاطر آن جان خود را در خطر میاندازد و در روز نبرد، برای تو جانفشانی میکند.
هوش مصنوعی: اگر به جنگ فکر میکنی، باید از قبل آماده باشی و نیروهایی را مثل ابر و باد به حرکت درآوری.
هوش مصنوعی: اگر هند و سرزمینهای ترک و روم نبودند، نبرد و جنگ تو نیز غیرممکن نبود. این لشکر و نیروهای بزرگ میتوانستند به راحتی برپا شوند.
هوش مصنوعی: بهار به خاطر وجود تو پررونق و شاداب شده است، درست مانند باغی که به خاطر نسیم و باران در فصل بهار سرسبز و خوشبو میشود.
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که این بهار، نویدبخش و سرسبز است و هرگز شاهد آسیبهای باد پاییزی نخواهی بود.
هوش مصنوعی: مهم این است که باید به زیباییهای بهار توجه کنیم و ببینیم که بهار شیبانی چطور با رنگها و خدمات متنوع خود میآید.
هوش مصنوعی: او با کینه و دشمنی به درگاه تو آمده و امسال به نشانهٔ خدمت، صد فیل زندهٔ مست را به حضور تو میآورد.
هوش مصنوعی: افرادی که از زندگی مادی گذشتند و مال و ثروت جمع کردند، بدان که چیزهایی خوب و مفیدی را به دست میآورند که به آبادانی و رونق زندگی کمک میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از جلال و شکوه یک فیل سخن میگوید که با قدرت و شجاعت خود، بر اثر تأثیرات طبیعت و قوای طبیعتی چون کوهها و دژها، به جلو میراند. این تصویر نمادی از قدرت و عظمت است که نشاندهنده توانمندی و استواری در برابر چالشها و موانع است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این بیت به تصویر کشیدن سفر و ماجراجویی میپردازد. شاعر دربارهٔ دوصد مرکب که در دریا و دشت حرکت میکنند صحبت میکند. این مرکبها گاه بر روی کوهها پیش میروند و گاه در برابر باد، قوهٔ حرکتشان را از دست میدهند. به طور کلی، این تصویر نشاندهندهٔ چالشها و تغییراتی است که در مسیر زندگی و سفر تجربه میشود.
هوش مصنوعی: زمانه وقتی او را در برابر تو دید، بند کمرش را محکم کرد و گفت: "چه خوب که این گوهر گرانبها را داری."
هوش مصنوعی: تو ای شهریار، کیخسروی، در مقام و هنر مانند ربیع، در برابر تو مانند رستم دستان میباشند.
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی در این سرزمین بندهای مانند او نداشته و هیچ بندی هم به این مقام و درجه نرسیده است.
هوش مصنوعی: حالا که زمان خوشی و آرامش فرا رسیده است، به خوشحالی و شادمانی بپرداز و نوازندگان را دعوت کن تا برایت بنوازند.
هوش مصنوعی: شراب بنوش، چون بدون آن شادی و سرور نخواهی داشت و هیچکس نشانهای از خوشحالی را بدون شراب نداشته است.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه حکومت، مانند پرچم افتخار، در خانهای که پر از روشنی و درختان عدالت است، به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: به جان و مزاج خود شراب و موسیقی را بخواه، زیرا شراب برای طبع نیرو و موسیقی برای جان آرامش میآورد.
هوش مصنوعی: در این قصر خوشبخت و بر این تخت با شکوه، به مدت هزار سال پایدار بمانید و هزار سال دیگر هم ادامه دهید.
هوش مصنوعی: زبان من در برابر تو مانند مسعود سعد باز است، با هزاران شکر و ستایش برای تو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.