چرا نسیم صبا خاک پاش میسپرد
چه دیدهاست برو زیر پا نمینگرد
از سایه مگس آن رخ چو میبرد آزار
بپوش گو لب شیرین کز آن طرف نپرد
ز ضعف گشت خیالی بد آن هوس تن من
که باد یک سحر آنجا خیال من ببرد
زیر پا چو شکستی دلم برید ز جان
هر آبگینه که در پای بشکنی ببرد
ز حسنت ار ورقی میشمرد گل خود را
تمام شد ورق او دگر چه میشمرد
بگفت از سر زلفم دلت چرا نگذشت
شبست تیره و راه درازه چون گذرد
اگر ز ب نفرستی به غم نصیب کمال
هزار لقمه کسی بی نمک چگونه خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساساتی ناشی از عشق و سوختگی دل را بیان میکند. او به نسیم صبا اشاره میکند که چگونه با خاک پاشیدن، زیبایی و لطافت را گسترش میدهد، اما خود او نمیتواند زیبایی مورد نظرش را ببیند. شاعر به آزارهای روحی ناشی از جدایی و ضعف ناشی از هوس اشاره میکند و میگوید هر ارتباطی که شکسته شود، مانند شکستن یک آبگینه، دردناک و صدمه زننده است. در ادامه، به زیبایی و ارزش عشق اشاره کرده و بیان میکند که اگر تحولی در عشق و ارتباط نداشته باشد، هرگونه لذت از زندگی بیمعنا خواهد بود. شاعر در نهایت با اشاره به تاریکی شب و طولانی بودن مسیر، از غم و تنهایی ناشی از عشق بیثمر شکایت میکند.
هوش مصنوعی: چرا نسیم صبحگاهی خاک را به پا میپاشد؟ او به چه چیزهایی که زیر پایش است توجه نمیکند؟
هوش مصنوعی: از سایه مگس، آن چهرهی زیبا به من آزار میزند. بهتر است که با لبخند شیرینی سخن بگویی تا آن طرف، دلش را ناز نکنم.
هوش مصنوعی: به دلیل ضعف و ناراحتی، فکر بدی به سرم زده که آن خیال و آرزویم مثل نسیمی در یک صبح زود، مرا از آنجا دور کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که زیر پای تو دلم شکست، از زندگی بریدم. هر بار که شیشهای را زیر پا بشکنی، احساس میکنم که جانی از من میرود.
هوش مصنوعی: اگر زیباییات را در یک ورق بگویم، گل تو تمامی میشود و دیگر چه چیزی برای بیان باقی میماند؟
هوش مصنوعی: او میگوید: چرا دل تو از زیباییهای موی من رد نشد؟ در این شب تاریک و در این راه دراز، چگونه میتوان به جلو رفت؟
هوش مصنوعی: اگر از درد و غم خود نگویی، به کمال نمیرسی، زیرا مانند این است که هزار لقمه بینمک را بخوری و از آن لذت نبری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
اگر زمانه ندارد ترا مساعد من
زمانهرا و تو را کی توان مساعد کرد
جز آنکه قبله کنم صورت خیال ترا
[...]
به عافیت بنشین زیر چرخ گرداگرد
که کنج عافیتی به بود زبردابرد
به هرزه کاری عمرت به آخر آوردی
ز جهل تا کی خواهی خدای را آزرد
بسا کسا که ز ایام آبروئی داشت
[...]
سپید کار سیه دل سپهر سبز نمای
کبود سینه و سرخ اشک و زرد رویم کرد
بماند رنگش چون داغ گاز ران بر من
مگر مرا ز خم رنگرز برون آورد
جمال دین سر احرار روزگار حسن
ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ
حروف حادثه از روی آسمان بسترد
هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.