گنجور

 
خیالی بخارایی

گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است

نومید نباشی که خداوند کریم است

گو عذر به پیش آر که بر عذر گنه درّ

چون گوش بگیرد همه گویند یتیم است

از محدث تقصیر چه غم اهل گنه را

چون لطف تو عام است و عطای تو قدیم است

بیم است و امید از تو در این ره همه کس را

لیکن چو امید از کرم توست چه بیم است

گر رحم کند یار عجب نیست خیالی

آری نشنیدی که کریم است و رحیم است