گنجور

 
سلیم تهرانی

خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است

هرگاه که امیدی ازو نیست چه بیم است

زان شعله که از طور دلم کرد تجلی

یک اخگر افروخته در دست کلیم است

از پهلوی ما جای به مجنون نشود تنگ

صحرا به گشادی چو کف دست کریم است

بر مور میفکن نظر از چشم حقارت

مو گرچه ضعیف است ولی جزو گلیم است

در عشق تو مردن چو شکر خواب صبوحی

موقوف اجل نیست، که آن رسم قدیم است

با همنفسان گفت شب از شور فغانم

دانید که این هرزه درا کیست؟ سلیم است!

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خیالی بخارایی

گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است

نومید نباشی که خداوند کریم است

گو عذر به پیش آر که بر عذر گنه درّ

چون گوش بگیرد همه گویند یتیم است

از محدث تقصیر چه غم اهل گنه را

[...]

شیخ بهایی

زاهد که به خلوتگه این کعبه مقیم است

غافل مشو از حیله که آن گفت یتیم است

آن صورت کسوت که بر آراسته او راست

شبگرد براقی است که بر هر که فهیم است

آنجا که رسد بوى طعامى به دماغش

[...]

صائب تبریزی

پیراهن گل چاک ز بیداد نسیم است

از خنده بی وقت دل پسته دو نیم است

کامل هنران در وطن خویش غریبند

در پشت صدف گوهر شهوار یتیم است

نتوان به کرم بنده خود کرد جهان را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

طبعی‌که امیدش اثر آمادهٔ بیم است

گر خود همه‌ فردوس بود ننگ جحیم است

بر طینت آزاد شکستی نتوان بست

بی‌رنگی این شیشه ز آفات سلیم است

در دهر نه‌تنها من و تو بسمل یأسیم

[...]

صامت بروجردی

زان بعد بود موسی کاظم که کظیم است

همروی کلام الله و همنام کلیم است

در انفس و آفاق قوام است و قدیمست

احیا چومسیحا ز دمش عظم رمیم است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه