گنجور

 
خیالی بخارایی

همه شب در غم آن ماه پاره

همی بارد ز چشم من ستاره

بینداز اشک را ای دیده از چشم

کز او شد راز پنهان آشکاره

دلم صدپاره گشت از هجر و بیم است

که خون گردد در این غم پاره پاره

من حیران به یک نظّارهٔ تو

شدم از خویش و مردم در نظاره

به مویی جان ز زلفش بردی ای باد

چگونه جستی از تارش کناره

گذر سوی خیالی کز خدنگت

به دل سوراخها دارد گذاره

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

بسی کردم گه و بیگه نظاره

ندیدم کار دنیا را کناره

نیابد چشم سر هرچند کوشی

همی زین نیلگون چادر گذاره

همی خوانند و می‌رانند ما را

[...]

باباطاهر

عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه