نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه سیاه
سرنوشت ازل این بود کسی را چه گناه
گر نباشد نظر لطف بود کاه چو کوه
ور بود جذبهٔ توفیق شود کوه چو کاه
تاجداران جهان پیرو فرمان تواند
زآنکه این قوم سپاهند و تویی میر سپاه
تا تو بر راه ارادت ننهی روی نیاز
نشوی از طرف اهل صفا روی به راه
در طواف حرم وصل خیالی بشتاب
که دراز است ره بادیه عمرت کوتاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در شعر «نامه طاعت و عصیان»، شاعر به بررسی سرنوشت انسانها و ارتباط آن با طاعت و عصیان میپردازد. او اشاره میکند که افراد اگر تحت نظر لطف خداوند باشند، میتوانند بر مشکلات فائق آیند و اگر این نظر لطف نباشد، حتی کوچکترین گناهانشان به کوه بزرگی تبدیل میشود. همچنین، او تأکید میکند که رهبری و قدرت در دنیای مادی تحت فرمان خداوند است و انسان باید با ارادت و نیاز به درگاه او روی آورد. در نهایت، شاعر از انسانها میخواهد که در تلاش برای وصل به حقیقت، از فرصتهای زندگیشان بهرهبرداری کنند، زیرا زمان محدود است.
هوش مصنوعی: عمل و رفتاری که انجام میدهیم، چه خوب و چه بد، از پیش برای ما مقدر شده است. سرنوشت هر فرد به گونهای رقم خورده که در نهایت به گناه یا نیکی او مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر نظر لطف وجود نداشته باشد، کمترین چیزها مانند کوهی بزرگ میشود، اما اگر کمک و توفیق تو وجود داشته باشد، حتی کوهها هم به اندازه کاه کوچک خواهند شد.
هوش مصنوعی: حاکمان و شاهان دنیا باید از دستورات تو پیروی کنند، زیرا این مردم جنگجویان هستند و تو فرمانده آنها به حساب میآیی.
هوش مصنوعی: زمانی که تو خودت را به راه محبت و ارادت نکشی، نباید انتظار داشته باشی که از سوی افراد پاک و صمیمی به تو توجه و محبت شود. در واقع، باید خود را در این مسیر قرار دهی تا بتوانی محبت و توجه دیگران را جلب کنی.
هوش مصنوعی: به سرعت به دور حرم وصالی که در خیالت است بچرخ، زیرا عمرت کوتاه و راه بیابان طولانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه
پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم
چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه
ای ستمکار بیندیش از آنروز سیاه
که ترا شومی ظلم افکند از جاه بچاه
حال اکنون بحقارت منگر جانب او
بشماتت کند آنروز بسوی تو نگاه
در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه
بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه
ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه
او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین
تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین
[...]
کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه
کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه
بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت
بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه
ای پسر چند کنم بیلب خندان تو صبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.