دلیر آن است که در دیده بود منزل او
خوب دیده ست گر آن ماه بخواهد دل او
مشکلی گر شود از جانب زلفش دل را
نگشاید به جز از باد کسی مشکل او
اگر از رنج طلب در ره او طالب را
وصل حاصل نشود پس چه بود حاصل او
هرکس از عشق به توفیق هدایت نرسد
جز شهیدی که غم یار بود قاتل او
هرکه روزی به تمنای رخش خاک شود
گُل رحمت بدمد تا به ابد از گِل او
جان بدادی به غم یار خیالی لیکن
نقد جان نیست متاعی که بود قابل او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه سوزیم چو شمع از هوس محفل او
پهلوی هر که نشینیم بسوزد دل او
جان من مایل آن لاله رخ از داغ دل است
نیست چون شاخ گل از باد هوا مایل او
مشکلی از لبت ای غنچه دهان دارد دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.