تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد
مهر رخ تو گوی لطافت زماه برد
دل هرکجا که رفت به دعویِّ عشق تو
با خویشتن نفیر و فغان را گواه برد
از ما قرار و صبر و دل و دین مدار چشم
کاین جمله چشم شوخ تو در یک نگاه برد
این آب روی بس که سرشک ندامتم
خواهد ز لوح چهره غبار گناه برد
از گمرهی تمام خیالی گذشته بود
بازش خیال نرگس مستت ز راه برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاقانیا به سوک خراسان سیاه پوش
که اصحاب فقه گرد سوادش سپاه برد
عیسی به حکم رنگرزی بر مصیبتش
نزدیک آفتاب لباس سیاه برد
دهر از سر محمد یحیی ردا فکند
[...]
رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد
این هاله روشنی ز شبستان ماه برد
ای ناخدای موج به فریاد من برس
باد مراد کشتی ما را ز راه برد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.