به جهان لطیف طبعی که ز خود ملال دارد
ز غم رخش چه گویم که دلم چه حال دارد
قدحی که جان زارم نه به یاد او بنوشد
غم او حرام بادم دل اگر حلال دارد
به چمن که نسخه بُرد از دهن و رخش ندانم
که درون غنچه خون است و گل انفعال دارد
گنهی چو آید از سر بنهم بر آستانش
به امید آنکه روزی دو سه پایمال دارد
چه عجب اگر برم پی به حدایق میانش
به معانی خیالی که همین خیال دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر آن پری بعاشق نظر از وصال دارد
ز کرشمه اش که داند که چه در خیال دارد
دل تیره بخت مارا چه سعادتی ازین به
که ز ما برید و اکنون بتو اتصال دارد
مرو ای پری ببستان دل گل بخون مگردان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.