ساقی سیمبر بیار شراب
مطرب خوش نوا بساز رباب
مست عشقیم عیب ما مکنید
فاتقوا الله یا اولی الالباب
عقل چون دید اهل میکده را
گفت طوبی لهم و حسن مآب
بی گل روی او چرا یکدم
نشود چشم من تهی ز گلاب
همچو خالش که دید در بستان
باغبانی نشسته بر سر آب
چشم او جز بخواب نتوان دید
گرچه بی او خیال باشد خواب
لب و گفتار و زلف و عارض اوست
باده و شکّر و شب و مهتاب
همچو چشمش کسی نشان ندهد
جادوئی مست خفته در محراب
در غریبی شکسته شد خواجو
آن غریب شکسته را دریاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به لذتبردن از زندگی و عشق است. شاعر از ساقی میخواهد شراب بیاورد و از مطرب میخواهد که نغمهای خوش بسازد تا حال و هوای عاشقانه را ایجاد کند. او میگوید که در مستی عشق عیبهای خود را نادیده بگیرید و از خداوند بترسید. عقل نیز به میکدهنشینان افتخار میکند و از زیباییهایشان میگوید. شاعر به معشوقش اشاره میکند و میگوید بدون او چشمش نمیتواند از گلاب تهی باشد. او به نوعی عشق را به زیبایی درختان و باغها تشبیه میکند و در نهایت از غم و تنهاییاش میگوید. لطافت و زیبایی عشقش را با عناصری چون باده و شکر و شب مقایسه میکند و از درک عمیق آن میگوید. در انتها، از یک غریب شکسته دل یاد میکند و از دیگران میخواهد که به او توجه کنند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب نقرهای را بیار و با نوا و آواز دلنشین ساز را بیافرین.
هوش مصنوعی: ما در عشق سرمست و بیخبر از عیبهایمان هستیم. پس ای افراد دارای عقل و درک، تقوای الهی داشته باشید.
هوش مصنوعی: عقل وقتی افرادی را که در میکده حضور دارند مشاهده کرد، گفت: "خوشا به حال آنها و چه خوب مینوشند!"
هوش مصنوعی: چرا چشمان من بدون دیدن گل روی او، لحظهای آرام نمیگیرد و از گلاب خالی است؟
هوش مصنوعی: مثل خالِ زیبا که در باغی تماشایی است، باغبانی را میبینیم که در کنار آب نشسته و به آرامی به تماشای طبیعت میپردازد.
هوش مصنوعی: چشمان او را نمیتوان جز در خواب دید، هرچند ممکن است در غیاب او خوابهایی در ذهن داشته باشیم.
هوش مصنوعی: لب و سخن و مو و چهره او مانند شراب و شکر و شب و ماه است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مثل چشمان او نشانی را نشان دهد، چرا که جادوگری مست در جایی پنهان شده است.
هوش مصنوعی: خواجو به غریبی دچار شده و در این حال احساس شکست کرده است، از تو درخواست میکند که به او کمک کنی و به فکر حال او باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.